ویرگول
ورودثبت نام
نسیم توکل
نسیم توکلکارآفرین
نسیم توکل
نسیم توکل
خواندن ۳ دقیقه·۵ ماه پیش

فریلسنرها ، جامعه رها شده و تحت فشار

مدت‌هاست که نوشتن در فضای عمومی، مخصوصاً درباره موضوعات پرچالش مثل زیرساخت اینترنت، سیاست‌گذاری‌های فناوری یا امنیت شبکه، با واکنش‌هایی همراه می‌شود. اما چیزی که برایم جالب و در عین حال نگران‌کننده بود، این‌ بود که هر بار متنی منتشر می‌کردم — چه یک توییت فنی و چه یک یادداشت تحلیلی در لینکدین — انبوهی از واکنش‌های تند، فحاشی و هیاهو عمدتاً از سوی جمعی خاص به سویم می‌آمد: فریلنسرهای فعال در حوزه‌ی فناوری، الکترونیک و آی‌تی.

در ابتدا تصورم این بود که بخشی از این رفتارها ناشی از هیجان‌های سیاسی یا سوءبرداشت از محتواست. اما با چند نفر تماس گرفتم، با برخی گفت‌وگو کردم، و دنیای دیگری به رویم باز شد. دنیایی از نارضایتی انباشته، رنج پنهان، بی‌پناهی حقوقی، و فشاری که طی سال‌ها بر بدنه‌ی کاری فریلنسرها وارد شده، بدون آن‌که جایی برای فریاد یا حتی گفت‌وگو داشته باشند.

فریلنسرها — برخلاف تصور عموم که شاید کار از خانه و آزادی کاری را نشانه‌ای از رفاه و استقلال بدانند — در حقیقت طبقه‌ای رهاشده از کارگران دانش‌بنیان هستند. کسانی که هیچ چارچوب شغلی پایدار ندارند؛ قراردادهایشان کوتاه‌مدت، نامطمئن، بدون پشتوانه حقوقی است؛ بسیاری از آن‌ها ماه‌ها در انتظار تسویه حساب پروژه‌ها می‌مانند، بدون ضمانت پرداخت، بیمه یا خدمات پشتیبانی.

از آن مهم‌تر، فریلنسرها نماینده‌ای ندارند. هیچ نهاد صنفی مستقل یا تشکل کاری قدرتمند برای دفاع از حقوق این جمع وجود ندارد. آن‌ها در تقسیمات سنتی «کارفرما–کارگر» جایی ندارند، و از سوی دیگر، از امکانات یک شرکت رسمی نیز بی‌بهره‌اند. در نتیجه، در بحران‌هایی مانند قطعی اینترنت، نوسانات نرخ ارز، یا محدودیت‌های فناوری، اولین قربانی‌اند و آخرین کسانی که شنیده می‌شوند.

فریلنسرها اهل نوشتن رسانه‌ای نیستند، چون تخصص‌شان فنی‌ست. با زبان دادخواهی، مذاکره صنفی، یا حتی تدوین مطالبات جمعی بیگانه‌اند. خیلی از آن‌ها، وقتی احساس می‌کنند حقی از آن‌ها ضایع شده — حتی اگر به‌اشتباه مخاطب را شما بدانند — تنها ابزاری که می‌شناسند برای اعتراض، «خشم در شبکه‌های اجتماعی» است. فحش می‌دهند، نه از سر بی‌ادبی ذاتی، بلکه از سر ناتوانی در بیان دقیق مسئله.

با یکی از آن‌ها صحبت کردم. گفتم چرا ناسزا دادی؟ گفت: «چون حس می‌کردم راه دیگه‌ای ندارم. کسی صدامو نمی‌شنوه.»

این جمله، شاید کلید فهم ماجرا باشد. فریلنسرها صدایی ندارند. و ما — سیاست‌گذاران، مدیران حوزه فناوری، و حتی فعالان رسانه‌ای — سال‌هاست آن‌ها را نادیده گرفته‌ایم.

در این میان، سازمان‌هایی چون نظام صنفی رایانه‌ای کشور، گرچه در برخی حوزه‌ها برای سامان‌دهی بازار کار فناوری اطلاعات تلاش‌هایی کرده‌اند، اما هنوز برای فریلنسرها مرجع شناخته‌شده و مؤثری نیستند. خیلی از فریلنسرها حتی نمی‌دانند چنین نهادی وجود دارد، یا اگر هم می‌دانند، اعتمادی به پیگیری آن ندارند. این خلأ نهادی، منجر به بی‌اعتمادی و خشم فزاینده شده است.

فریلنسرها به رسمیت شناخته نشده‌اند، نه در ادبیات سیاست‌گذاری، نه در قانون کار، و نه در ذهن جامعه. این بی‌هویتی، آن‌ها را در برابر بحران‌های اقتصادی، اینترنتی، و حتی سلیقه‌ای‌ترین تصمیمات آسیب‌پذیر کرده است.

راه‌حل چیست؟

نخست، باید بپذیریم فریلنسرها یک «طبقه کاری نوین» هستند که باید جایگاهی مشخص در سیاست‌گذاری و مقررات داشته باشند.

دوم، نهادهای صنفی باید با زبان این نسل ارتباط برقرار کنند، صدای آن‌ها را بشنوند، و آموزش‌های لازم برای مطالبه‌گری، تنظیم قرارداد و پیگیری حقوقی را فراهم کنند.

سوم، باید فضایی برای گفت‌وگوی بی‌واسطه بین تصمیم‌گیران و فریلنسرها فراهم شود. نه از مسیر هیاهو، بلکه از طریق گفت‌وگوی واقعی.

وقتی که جامعه‌ای مدرن می‌شود، نیروی کار آن هم پیچیده‌تر و متنوع‌تر می‌شود. فریلنسرها ستون پنهان اقتصاد دیجیتال ما هستند. اگر نادیده‌شان بگیریم، فقط خشمشان در شبکه‌ها نمایان می‌شود، اما اگر ببینیم و به رسمیت‌شان بشناسیم، می‌توانند شریک توسعه کشور باشند — نه دشمن مفروض ما در هر بحث عمومی.

امنیت شبکهبازار کارتنظیم قراردادشبکه‌های اجتماعیفریلنسرها
۵
۱
نسیم توکل
نسیم توکل
کارآفرین
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید