میگویند روزی مالک یک آبادی به خانه کدخدا میرود. نوازنده آبادی پیش مالک میآید و یک قطعه عالی مینوازد. مالک که خوشش آمده بود، وعده میدهد، سر خرمن که شد، یک خروار گندم به نوازنده بدهد. نوازنده هم خوشحال شده و تا موعد خرمن روزشماری میکند. رفته رفته سر خرمن می رسد و مالک برای برداشت محصول به آبادی می آید و نوازنده با خوشحالی پیش مالک میرود.
بعد از عرض سلام به یادش می اندازد که: من همان نوازنده هستم که وعده کردی سر خرمن یک خروار گندم میدهید لطف بفرمایید.مالک خنده ای میکند و میگوید: «ساده دل، تو ساز زدی من خوشم آمد یک چیزی گفتم که تو خوشت بیاید. حوصله داری؟» و نوازنده بیچاره فریب خورد.
حالا شده حکایت ما فعالان اقتصادی و برخی مدیران دولتی!
خیلی وقتها پیش آمده مسئولی را به جلسهای دعوت کردیم و مسئول محترم در طول گفتوگو یمان وعدههای خوش رنگ و لعابی ارائه دادهاند و برای ضمانت اجرایی حتی شماره موبایل شخصی خود را در اختیار برخی دوستان گذاشتهاند. از آنها خواستهاند نامه بفرستند تا ظرف مدت کوتاهی مشکل حل شود.
من در ماهها و سالهای اخیر با لبخند به لحظه رد و بدل کردن شمارهها و پیشنهاد کمکها نگاه کردهام. متاسفانه در چند سال گذشته فراوانی مدیران سر خرمنی رو به فزونی گذاشته است.
مدیران سر خرمنی هدفشان غیر شاکی بیرون آمدن مردم از جلسه و مطرح کردن پیشنهاداتی است که خود اختیار اجرای آن را ندارند. اگر برای اولین بار با این صحنه روبهرو شدید اجرای اقدام پیشنهادی بالا را جدی بگیرید.
نسیم توکل
فعال اقتصادی،عضو اتاق بازرگانی