چه مقدار از شناخت علوم ادبی در اجتهاد دخیل است؟
تحقیق و بررسی : علیرضا زارعی
بعد از چندین مشاوره و مطالعه کتب مختلف روش تحصیل علوم حوزه ، از نظرم این نسخه از تحصیل و این گونه تمییز شرط لازم در تحصیل ادبیات عرب است اما در کافی بودن مجال بسیار است.
این سوال که به طور سربسته در کتابهایی نظیر الذریعه و انیس المجتهدین و الهدایه فی الاصول آمده قلمرو احتیاج ادبیات عرب را به هر آنچه در فهم مراد کتاب و سنت کمک کند ، پاسخ داده شده است.
فاضل مقدار در کتاب التنقیح الرائع شناخت به مقداری که استدلال های کتاب و سنت را فهمید را کافی دانسته است.
شهید ثانی در الروضه البهیه میزان معرفتی که درک اختلاف معانی به سبب آن قواعد کارساز است را کافی دانسته است و بررسی همه جانبه را اصلا نیاز ندانسته بلکه میزان متوسط یا پائین تر از آن را کافی دانسته است.
افرادی نظیر سید قزوینی و محقق خوئی نیز مانند این افراد مطالبی مشابه را ذکر کردند .
از طرفی افرادی به شکل تفصیلی تر به بحث و بررسی پرداخته اند
مثلا ابن ابی جمهور در کتاب کاشفه کتبی را در صرف و نحو نیاز است ذکر کرده است: در علم لغت صلاح جوهر ی و جمهره ابن درید و در صرف ، کتاب التصریف عزالدین زنجانی یا شافیه ابن حاجب و در نحو کافیه ابن حاجب یا اللباب فی النحو اسفراینی .
اما دقت داشته باشید که دغدغه در اینجا اجتهاد است نه آموزش متعارف .
قواعدی که قطعا می تواند در فهم اجتهادی و تاثیر در فهم کتاب و سنت مهم باشند عبارتند از :
در علم صرف :
حروف اصلی و زائد
صیغه های افعال
معانی ابواب
صیغه های اسماء
مصادر
مشتقات و معانی آنها
در علم نحو :
معارف و نکرات
ارکان جمله اسمیه
نواسخ و اعراب آنها
ارکان جمله فعلیه
قیود در جمله ( مفاعیل و حال و تمییز و استثناء وجار ومجرور)
اضافه
توابع
ادات معانی و عمل آنها
در علم لغت :
تحقق صغرای ظهور عرفی در زمان شارع ولو با انضمام اصاله عدم النقل
قواعد اشتقاق ونحت
چگونگی تشخیص معانی حقیقی از مجازی
حجیت قول لغوی
شناخت شیوه های کار با معاجم لغت و اعتبار یابی فنی
منبع: کتاب المنهاج فی مبادی الاجتهاد، محمد حسین عبدی ص 151 تا 157
در کتاب سعادت از نگاه فارابی اثر علی اکبر جابری مقدم (ص119 و 120) آمده است که:
فارابی معتقد است: با توجه به اينكه صناعت نحو شامل انواع الفاظ دال بر معنى مىشود، واجب مىشود كه از صناعت نحو براى آگاه شدن و وقوف يافتن بر اوايل اين صناعت منطق بهره جست، بنابراين سزاوار است از صناعت نحو به قدر كفايت براى آگاهى يافتن به اوايل اين صناعت كمك گرفت يا به سود آن، به برشمردن درست تمام الفاظى كه عادت اهل زبان اين است كه به كمك آن الفاظ، به معانى كه صناعت منطق شامل آنها است دلالت كند بپردازيم؛ چراكه گاهى اتفاق مىافتد كه اهل يك زبان، داراى صناعتى كه اصناف الفاظى كه در زبانشان به كار مىرود را برشمرد، نيستند، بنابراين عملكرد كسانى كه در ورود به منطق مقدارى از علم نحو را مقدم داشتهاند، از آن به مقدار كفايت برگرفتهاند روشن مىشود، بلكه حق آن است كه مقدار واجبى كه تعليم به وسيله آن آسان به كار گرفته مىشود [لازم است] و هركس به راهى جز اين روش برود، در مورد ترتيب صناعتى اهمال كرده يا از آن غافل شده است.