مقدمه
معرفت علمی حوزههای از موقعیت معرفتی انسان را در بر میگیرد که بر اساس آن دنیای اجتماعی و واقعیت تجربی قابل تحلیل و ارزیابی است. حضور تجربی این معرفت در واقعیت که محصول ترکیب ذهنیت ( تفکر عقلایی، تفکر خلاقانه تفکر نقادی) و مشاهده منظم یا فعال است، میتواند دنیای اجتماعی را کالبد شکافی نمایند.
اعتبار هرگونه فهم، تحلیل، دستکاری و ارزیابی از واقعیت تجربی منوط به اعتبار معرفت علمی است. بستر معرفت علمی در واقع همان روش شناسی علم است که متمایز از روش شناسی فلسفی و عرفانی است. روش شناسی معرفت علمی متکی بر پارادایم علم است که در سلسله مراتب معرفتی در همه مراتب معرفتی گردش میکند به این معنا که روش شناسی دربرگیرنده مفاهیمی از فلسفه پارادایم و نظریه علم است.
در این میان پارادایم حدفاصل نظریه علم و فلسفه است.در پارادایم علم، پیشفرضهای منطقی علم داده می شود. این پیش فرض ها مربوط به هستی شناسی، معرفت شناسی، انسان شناسی، ارزشی شناسی و روش شناسی هستند. بنابراین هستی شناسی و معرفت شناسی های متفاوت، حکایت از پارادایمهای علم گوناگون دارند. جهان بینی و دیدگاههای فلسفی متفاوت در توضیح واقعیت اجتماعی به معرفی پاداریم قالب در حوزه علوم انسانی تحت عنوان اثباتی تفسیری و انتقادی پرداختند. هر کدام از این پارادایم ها با طراحی هستی شناختی و معرفت شناختی از واقعیت و دنیای اجتماعی،به روششناسی متفاوتی در معرفت علمی دست یافتند.
نگاه فیلسوفان علم به حوزه علم و معرفت، مبانی روش شناختی آن و چگونگی تغییر و تحول حوزه های معرفت علمی متمایز و گاه متضاد است. در این میان دیدگاه کوهن،لاکاتوش و پوپر از جایگاه خاصی برخوردار است.
نگاهی به کلیات دیدگاه پوپر( 1902-1994از دیدگاه پوپر،
علم باید خصلت ابطال پذیری داشته باشد.یک نظریه علمی به صورت قیاسی و در سطح انتزاعی شکل می گیرد، و بعد از ورود به واقعیت، می تواند ابطال شود.بنابر این محقق باید در پی ابطال فرضیه تلاش کند، نه اینکه قصد اثبات آن را داشته باشد.نظریه ای که ابطال نشود، بالقوه خصلت ابطال پذیری دارد، تا زمانی که ابطال شود.
وی چندان نسبتی با حضور جهان بینی و فلسفه در حوزه علم ندارد، چون خصیصه هر علمی، ابطال پذیر بودن آن است و لذا نمی توان وجود مفاهیم بنیادین فلسفی و ایدئولوزیکی در حوزه علم را به رسمیت شناخت.
پوپر سه انتقاد جدی به تاریخ گری داردکه عبارتند از: تاریخ به لحاظ مبنایی دارای مسائل جدی است و مهمترین مسئله در این زمینه آن است که توصیف کامل تاریخ و اجتماعی غیر ممکن است، ناسازگاری در مباحث تاریخی و نهایت این که عملی کردن ایده تاریخی گری تاثیرات تجربی منفی به همراه دارد بر این اساس وی تلاش می کند تا به جای تاکید یا پذیرش دیدگاه تاریخی در حوزه علم، بر منطق علم جدید تاکید دارد.برای چنین امری، پیشنهاد پوپر ایده ابطال پذیری گزاره های علمی است.
در این رویکرد،علم نتیجه فرآیند فرض و ابطال است و حوزه علم، حوزهای است که همواره در حال تولید و بازتولید این فرایند دائمی است. وی در کتاب منطق اکتشافات علمی می نویسد: (همه قواعد روش تجربی باید به طریقی طراحی کردند که از هیچ حکمی در علم که در معرض ابطال شدن قرار دارد حمایت نکنند.) لذا گزارهای علمی است که خصلت ابطال پذیری داشته باشد.
بدین ترتیب، علم نتیجه تکاپوی تلاش انسان برای ابطال فرضیه هاست. در این رویکرد، واقعیات جدید، سوالات جدید به وجود می آورند و انسان برای پاسخ به آنها از فرضیات جدید استفاده می کند.فرضیات جدید مهم ترین خصیصه ای که دارند، خصیصه ابطال پذیری است.
نگاهی به کلیات دیدگاه لاکاتوش ( 1922-1974)
تبیین ابطالگرایان از علم بسیار تکه تکه و متفرق است.آنها با تاکید فراوان بر روابط بین نظریه ها و یکایک گزاره های مشاهدتی و یا مجموعه ای ازآنها از پیچیدگی نظریه های عمده علمی غفلت کردند.لذا تبیین مناسبتر مستلزم این است که نظریه هارا به مثابه نوعی کل های ساختاری تلقی کنیم.
مفاهیم با اتکاء به ساختار نظریه ای که مطابق آن حرکت می کند، و این بدان معناست که نظریات به شکل انتزاعی، غیر تجربی (به منظور پیش بینی های ذهنی در شکل گزاره های مشاهداتی )به هدایت مفاهیم می آیند چون هیچ کس از طریق مشاهده محض، هر قدر هم با دقت، وزنه های آویخته از فنر، گردش سیارات وغیره را موشکافی کند، به مفهوم جرمنخواهد رسید. همچنین امکان ندارد که بتوان معنای جرم را صرفا با اشاره به حوادث آن به دیگران بیاموزد.
از طرفی نیاز علم به توسعه مستلزم این است که نظریه ها حاوی سرنخها وتوصیه هایی باشند. نظریه ها باید ساختار های بی انتهایی باشند، به گونه ای که برنامه ای پژوهشی در اختیار نهند.
نظریه لاکاتوش تحت عنوان ( روش شناسی برنامه های پژوهشی علمی ) مطرح شد.
برنامه پژوهشی لاکاتوشی ساختاری است که برای پژوهش، بُعدی ایجابی و سلبی فراهم می سازد.
راهنمونی سلبی یک برنامه عبارت است از اینکه استخوانبندی( شکل فرضیه های نظری بسیار کلی را می گیرد که مقوم بنیانی است که با تکیه بر آن، برنامه باید تحول و توسعه یابد) در جریان تحول برنامه مورد جرح و تعدیل واقع نشود.این مفروضات اساسی بایک کمربند محافظ، که مشتمل است بر فرضیه های معین، شرائط اولیه و غیره از ابطال مصون نگه داشته می شود.
هرگونه تعارضی که بین یک برنامه پژوهشی تفصیل یافته و یافته های مشاهدتی بروز کند،به بخش دیگری از ساختار نظری آن نسبت داده می شود نه به مفروضاتی که مقوم استخوان بندی اند.
راهنمونی ایجابی، رهنمود هایی تقریبی را شامل می شود که حکایت از چگونگی امکان تحول و توسعه برنامه پژوهشی را دارد به شکلی که در اکتشاف پدیدار های بدیع موفق شود. در این رهنمون نشان می دهند که برای تبیین و پیش بینی پدیدار های پدیدار های واقعی، چگونه باید استخوان بندی تکمیل شود.به نقل از لاکاتوش: راهنمونی ایجابی شامل مجموعه ای اقتراحات یا اشارات بعضا بسط یافته ای است که بر چگونگی تغییر یا توسعه متغیر های ابطال پذیر برنامه پژوهشی دلالت دارد.
نگاهی به کلیات دیدگاه کوهن ( 1922-1996)
دیدگاه کوهن برای جبران ضعف های رویکردهای سابق از علم که به نقش تاریخ، بهای لازم را نمی دادند، وطرحی برای توجیه انقلاب های ساختاری علم در مباحث خود نداشتند، شکل گرفت. علت طرح دیدگاه لاکاتوش قبل از کوهن این است که تبیین لاکاتوش، به نحو بارزی پاسخ به اوج برنامه پوپرو اصلاح کاستیهای آن محسوب می شود.
شیوه پیشرفت علم از دیدگاه کوهن
پیش علم
علم عادی
بحران
انقلاب
علم عادی جدید
بحران جدید
یک علم تکامل یافته، به وسیله پارادایمی واحد نظارت و هدایت می شود. پارادایم معیار های کار وپژوهش مجاز را در درون علمی که ناظر و هادی آن است، تعیین می کند.
پارادایم، فعالیت دانشمندان عادی را، که سرگرم گشودن و حل معما ها هستند، هدایت میکند، و وجود آن در حقیقت، ممیز علم از غیر علم است. ماهیت پاردایم به گونه ای است نمی توان برای آن تعریف دقیق ارائه داد، اما امکان توصیف بعضی از اجزاء بارز آن امکان دارد.
از جمله این مقومات، قوانین و مفروضات نظری مصرحی است مثل قوانین حرکت نیوتنی که مشکل بخشی از پارادایم نیوتنی است.
پارادایم ها شیوه های مقبول تطبیق قوانین بنیادین به چند وضعیت را شامل می شود مثل وسایل اندازه گیری و تکنیک های سنجش که برای تطبیق قوانین پاردایم با دنیای واقعی ضروری اند را شامل میشود.
پاردایم ها حاوی بخشی از اصول بسیار کلی مابعد الطبیعی هستند که پژوهش درون پارادایم را هدایت می کند.
پارادایم ها حاوی بعضی از توصیه های بسیار کلی روش شناختی هستند، مثل : بکوشید پارادایم خود را با طبیعت وفق دهید.
علم عادی متضمن تلاشهای مفصلی برای توسعه و بسط پارادایم است، با این هدف که سازگاری بین پارادایم و طبیعت افزایش یابد.کوهن علم عادی را به منزله فعالیتی حل المعمایی تجسم می کند که با قواعد پارادیم، هدایت و نظارت می شود.
در پیش علم، اعوجاجات بسیاری طرح میشود وقابل بررسی و نظارت است اما این باعث بحران در پارادایم نمی شود و این نابسامانی پیش علم به سامان یافتگی پارادایم سرایت نمی کند.
تنها یک اعوجاج را زمانی می توان جدی تلقی کرد که که بنیاد های پارادایم را هدف قرار بدهد و این شروعی برای یک بحران است.
نقش انقلاب ها تنها زمانی می تواند فعال باشد که کمک به انطباق کامل با واقعیت طبیعی یا اجتماعی را داشته باشد و پارادایم قبلی مکانیسمی ناسازگار داشته باشد.
البته این مباحث در مطالب بعدی مورد جرح و تعدیل قرار خواهد گرفت
منابع مطالعاتی :
کتاب چیستی علم، چالمرز،ص 51-94-107
کتاب روش شناسی علوم انسانی نزد اندیشمندان، ایمان پور، ص 440 تا 443
کتاب پارادایم های روش تحقیق در علم انسانیف بلیکی ، ص 144