ارائه کلیات مدل حکمی اجتهادی در علوم رفتاری - اجتماعی
تعریف علم انسانی در اندیشه عبدالحسین خسروپناه
مدل پیشنهادی در تولید علم استاد عبد الحسین خسروپناه
نمی توان علوم انسانی را به علومی که با انسان سر و کار ندارند، تعریف کرد؛ موضوع علوم انسانی، انسان کلی و نامعین نیست، بلکه انسان متعارف است، انسانی که در دسترس تجربه و آزمون قرار دارد. علوم انسانی معاصر مبتنی بر مبانی دین شناختی سکولاریستی و انسان شناختی اومانیستی و معرفت شناختی نسبی گرایانه و سابجتویستی است که قرابتی با اندیشه های اسلامی ندارد، لذا علوم انسانی موجود دچار مشکلات عدیده ای است.
اما در تولید نظریه علمی قائل بر رئالیسم معرفتی هستیم یعنی همه روش ها را حق نمی دانیم بلکه احتیاج به منابع و ابزارک های واقع نمایی مثل عقل ابزاری یا واقع گرائی فلسفی نیاز داریم و الگو هایی را متناسب با این رویکرد ها معتبر می دانیم، اعتبار این روش ها را در یک فراروش شناسی عقلی، اعتبار و روش شناسی را در معرفت شناسی مبین می سازیم.
روش برهانی در استخراج یقینیات ثانوی از بدیهیات و تولید علوم برهانی استفاده می شود.این روش در فراروش شناسی در توضیح و توجیح روش تبیین تجربی ، فلسفه تفسیر ، مبانی هستی شناختی ، دین شناختی ، ارزش شناختی و مانند آن استفاده میشود
حال از روش های تبیینی و پوزیتویسم هم میشود استفاده کرد؟
روش تبیین تجربی برای کشف رابطه علیت خاصه میان پدیده ها استفاده میشود، تکنیک های رائج در این روش استقراء و مدل های آماری است.البته بر اساس مدل های رائج در نظریه تائید از این روش برای آزمون فرضیات علی استفاده می شودو در مقام اکتشاف و ارائه فرضیات منطق خاصی حاکم نیست و ممکن است دانشمندان از شگرد ها و منابع مختلف استفاده کنند.
هرمونیک و تفسیر گرائی چطور؟
در پدیده های انسانی علاوه بر علل بیرونی، دلائل درونی، اراده ، نیت قصد ، فضائل و رذائل درونی نیز در صدور افعال موثر هستند. فهم این انگیزه ها ، نیازمند فعالیتی تفسیری و هرمنوتیکی است که مبانی و شرائط اعتبار آن در فلسفه تفسیر به دست می آید.فهم صحیح در یک سطح ، شناخت ، شناخت مقاصد و انگیزه های فاعل و در سطح دیگر ، شناخت معنای فرهنگی و زمیه ای خود افعال است که توسط مفسر فهمیده میشود.در این فهم مفسر دارای برخی پیش فرض هاست.ولی فهمی معتبر است که پیش فرض های بایسته به کار گرفته شودو از پیش فرض های نبایسته پرهیز شود.
روش انتقادی روش نقد وضع موجود است البته با توجه به وضع مطلوب و اطلاعاتی که از آن داریم.اگر تصویری از رفتار مطلوب ، سازمان مطلوب و کارکرد مطلوب نداشته باشیم ، توان نقد را هم نخواهیم داشت.
نظر بر اینکه وحی ،منبعی برای شناخت رفتاری - اجتماعی است، باید از آموزه های وحیانی استفاده نمود، اما این استفاده روشمند و معتبر باشد، اجتهاد روش فهم متون مقدس مقدس است، اما اجتهاد مناسب در تحقیقات رفتاری - اجتماعی اعم از اجتهاد مصطلح در فقه رائج است و دارای سه قسم است:
اجتهاد قسم اول همان اجتهاد مصطلح است یعنی کشف کلیات متون دینی و انطباق بر مسائل جزئی .
اجتهاد قسم دوم عرضه پرسش های برگرفته از جوامع و کاتب جدید بر متون دینی جهت کشف مدلل های التزامی جدید.
اجتهاد قسم سوم به معنای عرضه پرسش های برگرفته از متون اسلامی و منظومه معرفتی اسلامی بر جامعه تحقق یافته جهت کشف پاسخ های عینی آنهاست.
این روش شناسی به این اعتبار حکمی است که شناخت ها مبتنی بر مبانی فلسفی است یعنی انسان مطلوب حتما نیاز به فلسفه هستی ، فلسفه معرفت و فلسفه انسان دارد.برای تغییر انسان محقق به مطلوب نیز نیازمند فلسفه ارزش (اخلاق و فقه)هستیم. اجتهادی نیز به اعتبار روش تبینی _تفسیری _ اجتهادی است.
تعریف علم دینی؛
تعریف دین: دین مجموعه حقائق و ارزش هایی است که هدایت و سعادت انسان را تامین می کند، چه این معارف با عقل و تجربه، تحصیل پذیر باشند، چه نباشند.
معیار دینی بودن گذاره ها؛
هر گذاره ای از نوع رفتار یا باور که با سعادت و شقاوت ما در ارتباط باشد، دینی است. بنابر این همه معارف عقلی دینی نیستند، چون دانستن یا ندانستن آن ها هیچ تاثیری در سعادت و شقاوت ما نخواهند داشت.
دسته ای از آموزه های اسلام همچون اثبات صفات خاص خدا، معاد یا آموزه های اخلاقی و فقهی با پذیرش واقعیت داشتن آموزه های زیر ساختی متوقف است. آموزه های زیر ساختی همچون اعتقاد به خدا، گزاره هایی هستند که با معیار عقلی می توان از اثبات پذیری و کشف مطابقت با واقع آن، سخن گفت.
رسالت پیامبران، به تبیین رابطه انسان با خداوند منحصر نبوده، بلکه به ابعاد دیگر انسانی نیز پرداخته است؛ بنابر این اسلام، از نقش دین در این علوم غفلت نمی کند.لکن اگر هر کجا در پاسخگویی به نیاز های بشری، که دین را ملتزم به پاسخگویی به آن می دانستیم، سخنی در آیات و روایات نیافتیم، خاتمیت دین اسلام، اقتضاء آن را دارد که بگوییم دین پاسخ را به منبع دیگر، یعنی عقل، سوق داده است.
ارائه الگویی واحد برای علوم انسانی اسلامی یا دینی سازی علوم، مطلوب نیست. قوام علوم به روش شناسی آن ها است. علوم رفتاری اجتماعی، روش شناسی دینی و غیر دینی دارند. روش مطلوب و بایسته برای علم دینی، روش حکمی اجتهادی است به این معنا که یک بخش آن حکمت و بخش دیگرش اجتهاد است.
حکمت کاربست مبانی فلسفی، یعنی فلسفه واقعیت که همان فلسفه اخلاق و فلسفه حقوق است، در ساحتهای مختلف انسان است. اجتهاد هم کاربست عقل ابزاری جهت استخراج معارف جدید از منابع معرفت است.
از آنجا که علوم طبیعی و علوم انسانی، هیچ یک از روش تجبیر محض استفاده نمی برند و متافیزیک علوم مدرن نیز با دین تعارض بسیار جدی و غیر قابل چشم پوشی دارد، باید علوم موجود را کالبد شکافی کرد و مبانی و بنیادهای قریب و بعید آن ها را کشف کرد. سپس با شناخت مبانی این علوم، به تولید متافیزیک اسلامی پرداخت تا جایگزین متافیزیک علوم مدرن شود.
وظیفه اصلی فلسفه های مضاف به علوم، کشف پیش فرض های یک علم و جایگزین کردن پیش فرض های اسلامی به جای پیش فرض های غربی و غلط آن است که از ره گذر می توانند موجب تحول در علم شوند.
نه تنها مبانی، بر دینی یا سکولار بودن گزاره های علمی تاثیر می گذارد، حتی روش شناسی هم متصف به دینی و غیردینی می شود. همه نظریه های علوم انسانی رفتاری اجتماعی مبتنی بر مبانی فلسفی مکتبی و روش شناختی معینی است.
کاربست منابع معرفت توسط عقل ابزاری، با روش زیر انجام می شود:
بعد از این مرحله ما به منظومه معرفتی می رسیم که برگرفته از معرفت های عقلی، نقلی دینی و تجربی است و در ادامه بر اساس معیار کارآمدی در راستای مقاصد عقلانیت اسلامی که استقلال، آزادی، عدالت، پیشرفت و تمدن است به تولید و توسعه علوم رفتاری و اجتماعی می پردازیم.
منبع: کتاب روش شناسی علوم اجتماعی
کتاب فلسفه علوم انسانی
کتاب در جستجوی علوم انسانی اسلامی
علیرضا زارعی
99/8/21