ویرگول
ورودثبت نام
Nazanin Bagheri
Nazanin Bagheri
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

بعدِ ما.

امروز راننده‌ی اسنپ، یک خانم میانسال خوش‌رو و مهربون بود که همسرش بیمار بود و سه‌قلوی دختر داشت و چشماش رنگ آسمون بود.


تو آینه به زهرا(دوستم) نگاه کرد و گفت: همین یه دونه رو داری؟


گفت: بله.


گفت: بجنب دختر، دخترت هم‌قد خودت شده، یکی دیگه بیار.


زینب گفت: دوتا داداش دارم، برفی و فندق، گربه‌هامون هستن. خودم تو کارتن وقتی تنها خوابیده بودن پیداشون کلدم.


خانوم خندید و گفت بندازشون برن، مامانتو مجبور کن برات خواهر برادر بیاره.


زینب ما دوتارو خیره نگاه کرد، بهش لبخند زدم.


خانوم ادامه داد و به زینب گفت: خواهر برادرا پشت همن، دخترای من سه تایی هوای همو دارن، تنهایی می‌خوای چی‌کار کنی با گربه‌هات؟

زهرا تو گوش زینب آروم گفت: خودم تا همیشه هواتو دارم.

خانوم گفت: فردا می‌خوای بری خونه گربه‌هات؟ نه، باید بری خونه خواهر برادرت.

خم شدم و آروم تو گوشش گفتم: تا همیشه میای خونه‌مون پیش خودم، خودم خواهرتم، برادرتم.
زینب آروم لبخند زد.

من و زینب و زهرا در سکوت لبخند می‌زدیم و تا انتهای مسیر خانوم چشم آبی داشت از مزایا و معایب این موضوع برامون حرف می‌زد.

ته دلم یه غم عجیبی چنگ می‌زد، زینب و محکم‌تر تو بغلم گرفتم و به خودم چسبوندمش.

اون خانم خیلی خوش‌قلب و مهربون بود، ولی کاش ما آدم‌ها هیچی نگیم، هیچی...
وقتی که نمی‌دونیم تو دل و دنیای بقیه چی در جریانه!

مظلومیت اگه این نیست پس چیه؟؟
مظلومیت اگه این نیست پس چیه؟؟
قلبم پاره پاره‌ست.
قلبم پاره پاره‌ست.
https://upmusics.com/%D8%B4%D8%B1%D9%88%DB%8C%D9%86-%D8%AD%D8%A7%D8%AC%DB%8C-%D8%A2%D9%82%D8%A7%D9%BE%D9%88%D8%B1-%D8%A8%D8%B9%D8%AF-%D9%85%D8%A7/


مهسا امینیشاه‌چراغآرتینفرشته احمدیزن زندگی آزادی
Stay Foolish ٫ Stay Hungry
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید