Nazanin Bagheri
Nazanin Bagheri
خواندن ۸ دقیقه·۲ سال پیش

معرفی کتاب | سه دخترِ حوّا

کامنت‌های این پست به نظرت خنده‌دار نمی‌زنه؟
https://igmag.ir/%D9%81%D8%A7%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-nvziejwesvmd

این فیدبک‌هایی که می‌بینی نشان‌دهنده اینه که مسیر ما مسیر درستیه. از خودت نمی‌پرسی چرا ذهن عموم مردان به اصطلاح مذهبی معتقد ؟ مستقیم می‌پره سر رقاص‌خانه‌ها، بی‌بندوباری و بی‌قیدو‌شرطی؟ در حدی که حتی پذیرفتن مفهوم استعاره در معرفی کتاب هم براشون سخته؟ البته که فکر کنم اصلن به خودشون زحمت ندادن پست رو بخون. چون دست کم چنین نظری نمی‌دادند و اگه خونده باشند و این نظر نهایی‌شون هست دَدَم وای! در هر حال این‌ها نشانه‌ست و دیگه نیازی هب توضح واضحات و توجیه مبرهنات نخواهد بود. تعصب و مردسالاری زیاد از حد و بی‌جا که کم هم نست. این چنین نظر دادن فارغ از دسته‌بندی مذهب و اخلاقیات و انسانیت قرار خواهد گرفت. در زندگی ممکنه بارها درگیرش باشی و متوجهش نباشی. به عنوان یک قربانی یا یک مقصر. باید این خرده تابوها رو بشکنیم، عزیزم. همه با هم. یک وظیفه همگانیه که روی دوش ما خانم‌ها سنگینی می‌کنه. تلاش مستمر و خستگی‌ناپذیری هم می‌طلبه. راه طولانیه اما شدنیه و صد البته که بسیار هم لذت بخشه. یه قِسم از لذت‌های این مسیر داستان شکل‌گیری و خلق این کتابه:

آن‌چه ما داریم کاروان عشق است. کاروان به هرسو که برود ما به همان سو می‌رویم. مستقر نشو، دلسرد نشو، فکر نکن که همه‌چیز را می‌دانی و به همه‌جا رسیده‌ای. به هیچ گروه، هویت، جماعت و هیچ قومی وابسته نشو. همه اشتباه می‌کنند و متعجبت خواهند کرد. تو تنها باش. تک و تنها. نه برای ماندن که برای رفتن. فقط رفتن…
- متن کتاب
این‌که ورای وجود خودت به یک نفر وابسته باشی مانند اسارتی دیوانه‌وار است و اگر بیش از حد خودت را به عشق یا باور پایبند کنی، همه‌چیز به خودخواهی تبدیل می‌شود.
- متن کتاب
سوالی که در جست‌وجوی آن بودم، این است که چگونه سه زن با روحیه‌های متفاوت، مانند سه خواهر در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند؟
- سوال بزرگ نویسنده درباره ایده کتاب

توجه: ممکنه با خوندن این پست، سیر کلی داستان و بخش‌هایی از کتاب براتون اسپویل بشه.

?شوالیه خانم!

الیف شافاک نویسنده مشهور و جسورِ ترک، این روزها نامی آشنا برای مخاطبان ادبیات در سراسر دنیاست. کارهای ایشون به زبان‌های مختلف ترجمه می‌شوند و در صدر پرفروش کتاب‌های دنیا هستند.

از جمله، کتاب ملت عشق او هم با استقبال گسترده‌ای روبه‌رو شد. گمانم کمتر کتاب دوستی باشد که آن را نخوانده باشد. این نویسنده خوش‌قلم در کنار اورهان پاموک (احتمالن معرفی از کتاب‌های این نویسنده جذاب ترک‌تبار هم بعدن‌ها برم. تا ببینییییییم.) نقش به سزایی در شناساندن ادبیات ترکیه به مخاطبان جهانی داشته و جوایز متعددی را هم دریافت کرده.

ایشون در استراسبورگ فرانسه از والدینی ترک و بریتانیایی به دنیاآمد. و پس از طلاق والدینش، به همراه مادرش به ترکیه برگشت. سال ۱۹۹۸ با رمان «پنهان» برنده جایزه رومی شد؛ جایزه‌ای که به بهترین اثر ادبیات عرفانی ترکیه تعلق می‌گیرد. نشان شوالیه را، که از مدال‌های فرهنگی کشور فرانسه است، دریافت کرده و بارها به فهرست نهایی و اولیه‌ جوایز جهانی، از جمله جایزه‌ ادبیات داستانی زنان اورنج، جایزه دستاوردهای زنان آسیایی، جایزه مهم ایمپک دوبلین، ادبیات داستانی مستقل بریتانیا، جایزه بین‌المللی روزنامه‌نگاری و… راه پیدا کرده‌. به‌خاطر اشاره به نسل‌کشی ارمنیان در رمان دومش به نام «ناپاک‌زاده‌ استانبول» از سوی دادگاه‌های ترکیه به جرم اهانت به ترک بودن متهم شد. پرونده‌ش در ژوئن ۲۰۰۶ بسته شد ولی در ژوئیه همون سال باز شد و با احتمال سه سال زندان روبه‌رو شد. مترجم و ناشرش هم با همین تعداد سال حبس روبرو شدند. در ۲۱ سپتامبر ۲۰۰۶ به خاطر کمبود مدرک پرونده از نو بسته شد.

این شواله‌ خانم و خط فکری‌ش رو بر‌نمی‌تابم!

?«شافاک» در این «کاتاب» به طرزی هنرمندانه به سراغ «فلسفه» رفته.

آن‌هم در دانشگاه آکسفورد و در کلاس پروفسور آزور که یادآور بازی درخشان رابین ویلیامز در «انجمن شاعران مرده‌» است. پروفسور آزور، یکی از شخصیت‌های محوری و تاثیر گذار کتاب، شکل‌گیری باور به خداوند را ساخته دست انسان در طی تاریخ می‌داند.

کتاب درباره زندگی سه شخصیت زن با نام‌های پری، مونا و شیرین است که شخصیت آن‌ها به دلیل تفاوت سطح زندگی اجتماعی و خانوادگی‌‌شان با هم متفاوت است. این اثر برخلاف بسیاری از کارهای شافاک، به زندگی زن امروز می‌پردازد.

او در گفت‌وگویی درباره چرایی نگارش این اثر گفته است:

من سال‌ها پیش از آن که این کتاب را بنویسم، به این موضوع فکر کرده بودم. جهانی که ما در آن زندگی می‌کنیم دنیای سیالی[بسیار روان، جاری، محول‌الاحوال خوموون] است. هرگاه این دنیا به سمت استبداد یا انزوا پیش رودف زنان بیشترین آسیب را می‌بینند. زنان در کشورهای اسلامی به ویژه ترکیه که من در آن بزرگ شدم، با مشکلات متعددی مواجه هستند و گاه صدای آن‌ها در فضای عمومی شنیده نمی‌شود. می‌خواستم کتابی بنویسم که بازگو کننده صدای آن‌ها در این جوامع باشد. در کل می‌خواستم کتابی بنویسم که زنان نقش محوری در آن داشته باشند. اول فکر می‌کردم این سه دختر قهرمان، دارای شخصیت‌های متفاوتی هستند. اما بعد سعی کردم سه صحنه متفاوت برای رمان تعریف کنم که قابل انعطاف باشد و در حقیقت صحنه زندگی این سه قهرمان قابل تغییر و قابل تبدیل به یکدیگر شود.خیلی روی صحنه‌های مربوط به آکسفورد کار کردم چون نمی‌توانستم این صحنه‌های متفاوت را در جامعه ترکیه تعریف کنم. در آکسفورد از قرن سیزدهم مردم از کتاب‌خانه حمایت مالی می‌کنند؛ اما این شرایط در ترکیه وجود نداشت. اگر بخواهیم صحنه‌های این رمان را با عباراتی سمبلیک بیان کنیم، باید بگوییم دو صحنه متفاوت از خاطره و فراموشی داشتیم.

به گفته او، ابتدا به سه شخصیت این کتاب به صورت جداگانه اندیشیدم و سپس دریافتم که هر سه شخصیت می‌تواند در واقع سه مرحله از یک زندگی باشد.

نیویورک تایمز از این کتاب با عنوان تصویری پیچیده از ترکیه یاد کرده. همچنین برخی منتقدان این کتاب را داستانی درباره نقد سرزمین‌ها و ایمان دونستند.

حضور سه دختر مسلمان در آکسفورد، که الیف شافاک از آن‌ها به عنوان سه سمبل استفاده کرده:
«ایمان، گناه و تردید».

تردید تا کجا؟

پری یکی از دختران حوا است که داستان حول محور شخصیت او و اتفاقاتی که برای او می‌افتد شکل می‌گیرد. زنی که میان جدال باورها و اعتقاداتش با عشق قرار گرفته و نمی‌داند چگونه راه درست را انتخاب کند. او نه فقط در جهان کتاب زندگی می‌کند بلکه در وجود دختران زیادی تجسم می‌یابد. دختر خانواده نعلبنداوغلو در خانواده‌ای بزرگ می‌شود که خود بحران اعتقادی بزرگی دارد و چهار ایدئولوژی مختلف را در خود جای داده است؛ مادری به شدت معتقد به اسلام و تا حد زیادی خرافاتی، پدری به شدت بی‌خیال و ماتریالیست، امید خانواده که سوسیالیست است و درنهایت دیگر پسر خانواده، هاکان، که تقریبن نماد ایدئولوژِ فاشیست در خانواده است. پری نه فقط دختر خانواده نعلبنداوغلو است بلکه می‌تواند نماد ترکیه‌ای باشد که در آن زمان هنوز هویت خود را نیافته بود و حتی در مقیاسی بزرگ‌تر، نماد کشورهای کمتر توسعه یافته. جست‌و‌جوی پری برای درک مفهوم زندگی و عشق او را به ورطه‌های تازه و ماجراهای گوناگون می‌کشاند. او عاشق یکی از استادهایش می‌شود و در خلال این عشق و عاشقی، داستان‌ها و پرسش‌های متعددی برای این دخترِ ترک پیش می آید. پری در متن این اتفاقات بایدهایی را نادیده می‌گیرد و به سراغ نبایدها می‌رود.

یاور همیشه مومن

مونا، یک مسلمان مصری-آمریکایی است. به اعتقاداتش پایبند است، نماز می‌خواند، از الکل پرهیز می‌کند، به اختیار خود حجاب را برگزیده است، در فعالیت‌های اجتماعی شرکت می‌کند و دغدغه‌ی این را دارد که چرا وجهه بدی از اسلام در جهان به نمایش گذاشته می‌شود. تا حدودی از شیرین بدش می‌آید اما او تاکید دارد که به دین‌داری دیگران کاری ندارد، یک فمینیست است، و به موسیقی هیپ‌هاپ علاقه‌مند است! جمعی از نقیضین است که در یک شخصیت جمع شده‌اند.

گناه‌کار (و بخش مورد علاقه‌ی من?)

شیرین دانشجوی ایرانی، جسور و سرکش آکسفورد است که هنگام ورود پری و پدر و مادرش به دانشگاه، ماموریت دارد که آن‌ها را با فضای دانشگاه و اطراف آن‌جا آشنا کند:

… «خوشبختم، آن طوری که شنیدم شما ترک هستید. من هم در تهران به دنیا آمدم؛ اما دیگر هیچ‌وقت به آن‌جا برنگشتیم.»

و طوری دستش را تکان داد که انگار ایران در گوشه‌ای از قلبش وجود دارد و منتظر اوست…

و در جای دیگر از زبان همین دختر در پاسخ به پرسش پری ترک‌تبار مبنی بر این‌که اگر از تو بپرسند مملکت و سرزمینت کجاست تو چه می‌گویی می‌خوانیم:

«مملکت انسان جایی است که مادرِ مادرش در آن‌جا به دنیا آمده باشد.»

و در ادامه به جمله دیگری می‌رسیم که اگر چه صرفن شامل تهران و نه تمام ایران می‌شود، اما برای خواننده ایرانی رمان نکته آشنای دیگری است:

می‌دانی در ایران به قبرستان چه می‌گویند؟ «بهشت زهرا» اسم خیلی باابهتی است. این طور نیست؟ به نظر من هم باید اسم تمام قبرستان‌ها بهشت باشد.

در بخشی از داستان، وقتی پری مشغول چیدن وسایل و کتاب‌هایش در اتاق جدید می‌شود می‌خوانیم که یکی از این کتاب‌ها «بوف کور» اثر «صادق هدایت» است. جای دیگر وقتی نویسنده مشغول توصیف اتاق شیرین در خوابگاه است که پری برای اولین بار وارد آن شده، می‌خوانیم که عکس بزرگ یک شاعر برجسته ایرانی به نام «فروغ فرخزاد» و قابی طلایی کپی یکی از مینیاتورهای ایرانی روی دیوار اتاق به چشم می‌خورد. پری به کتاب و کتابخوانی بسیار علاقه‌مند است و در آکسفورد به یک کتابفروشی راه پیدا می‌کند:

از کتابفروشی که بیرون می‌آمد در گوشه‌ای کتاب مورد علاقه پدرش، یعنی «رباعیات خیام» را دید و نتوانست این چاپ قدیمی و مصور را نخرد.
معرفی کتابکتابخوانیاحترام به عقاید مختلفنقد پدرسالاری و تعصب مذهبی افراطیفلسفه‌ی اخلاق
Stay Foolish ٫ Stay Hungry
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید