Nazanin Bagheri
Nazanin Bagheri
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

میای فارغ از الآنِ دنیا بریم فلافلیِ سلفِ لشکر¿


سلام بابا لنگ‌دراز عزیز و خوبم

حال و احوال‌تان خوب است؟

بابا لنگ‌دراز شما در جایی که هستید، رستوران یا فست‌فودهای زنجیره‌ای دارید؟!
امروز که از خیابان‌های شهر می‌گذشتم، مدام چشمم به رستوران‌های مختلف که خیلی‌هایشان بزرگ و معروف بودند، می‌افتد و فکرم را حسابی به خودش مشغول کرد.
اما بیشتر از همه عطاویچ و فلافلی اکبر مشدی توجهم را به خودش جلب کرد.
شما عطاویچ و فلافلی اکبر مشدی را نمی‌شناسید.
در کشور من عطاویچ با شعار یک غول بزرگ خوشمزه، جز فست‌فودهای زنجیره‌ای است که با استقبال زیای مواجه شده است.
راستش منوی خوشمزه‌ای هم دارد.
اما فلافلی اکبر مشدی، یک مغازه کوچک و باریک است که اکبرآقا ساعت ۱۱ کرکره‌اش را بالا می‌کشد تا برای ظهر، فلافل‌هایش را در روغنی که از دیروز مانده است، سرخ کند!
تنها خلاقیتی که اکبرآقا در مغازه کوچکش به کار گرفته، این است که مشتری خودش می‌تواند هر قدر که دلش خواست از خیارشورها و گوجه‌هایی که کج‌وکوله، بریده شده‌اند، لای ساندویچ فلافلش بگذارد!

راستش بابا لنگ‌دراز، حکایت زندگی خیلی از ماها، مثل همین یک غول خوشمزه و فلافلی اکبر مشدی است.
خیلی‌هایمان مثل مدیر عطاویچ به کمترین و حداقل‌ترین‌ها راضی نمی‌شویم و مدام تلاش می‌کنیم تا رستوران‌مان را با شعار‌های قشنگ‌تر و خلاقانه‌تر بزرگ کنیم.
رستورانی که چیزی نیست جز آرزوها و برنامه‌های ما....
چیزی نیست جز خواسته‌ها و حق‌مان از زندگی...
بعضی‌ها اما، مثل اکبر مشدی راضی‌اند به کم‌ترین‌ها... حداقل‌ترین‌ها!
یک گوشه امن می‌خواهند و یک قابلمه از روغن دیروز تا فلافل‌هایشان را سرخ کنند...
گوجه و خیارشور را بی هیچ هنری قاچ کنند و دست‌آخر، پول بخور و نمیری به جیب بزنند!
کم نیستند مثل اکبر مشدی...
که حداقل‌ترین‌ها راضی نگهش می‌دارد!

من اما دوست ندارم، شبیه فلافلی اکبر مشدی باشم بابالنگ دراز...
من دلم یک غول بزرگ خوشمزه بودن می‌خواد!
کم‌ترین‌ها و یک گوشه امن، راضی‌ام نمیکند!

من به شناخت آدم‌ها، جاهای جدید، موقعیت‌های مختلف، تجربه‌های تازه حریص و کنجکاوم!

راستی شما دلتان می‌خواهد زندگی‌تان چطور باشد... یه غول بزرگ خوشمزه باشید یا اکبر مشدی؟!
بدون اینکه جواب نامه‌ام را بدهید، میدانم پاسخ‌تان چیست...
زندگی شما، خوشمزه‌ترین غول بزرگ دنیاست!

با آرزوی بهترین.ها
دختر شما که تکالیف کلاس زبانش را این بار به خاطر قطعی اینترنت باز هم انجام نداده. باشد که بهانه‌گیری‌‌ این دختر شیطون را بِبَخشایید.


دختری فارغ از همه چیز در حال خواندن کتاب در کتاب‌فروشی؛ بعد از حمله هوایی.  لندن - 1940
دختری فارغ از همه چیز در حال خواندن کتاب در کتاب‌فروشی؛ بعد از حمله هوایی. لندن - 1940


https://vrgl.ir/j47PD


نامه‌نگارینویسندگینامهمجموعه نامه‌های من به بابا لنگ‌درازبیاین دورهمی بریم مهمون من
Stay Foolish ٫ Stay Hungry
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید