این روز ها تعریف و توصیه این کتاب و خواندنش به هر نحو و ساختاری به گوش مخاطبین کتاب خوان رسیده است و اینجا سعی دارم کتاب را در جنبه هایی فرای تعریف و تمجید صرف بازگو کنم. امید به آنکه برای مخاطبین این مطلب مفید واقع شود.
ااین کتاب برنده جایزه گودریدز در سال ۲۰۲۰ شده است که اثر مت هیگ است. در این کتاب با فضایی آشنا می شویم که تا به حال با آن مواجه نشده ایم ، کتابخانه ای پر از کتاب هایی که حاصل زندگی یک فرد است .
در اوایل کتاب تا حدود صفحه های ۲۸ و ۲۹ ، فضای قصه غمگین، مایوس کننده است و نقطه نظر روشن و یا امیدی از سمت شخصیت اصلی داستان که قصه حول او می گردد، دیده نمی شود به همین دلیل کتابخوان ما سخت مي تواند قصه را دنبال کند و به خواندن مداوم و مستمر کتاب ادامه دهد.
در صفحات ۳۰ تا ۶۰ کتاب خواننده کمی امیدواری و نور را از دل داستان بیرون می کشد بنابراین همپای راوی داستان قصه را ادامه می دهد و از یک غار مخوف به سمت نور به حرکت در می آید. از طرفی کتابخوان به دنبال چیزی گم شده از جنس امید می گردد که با توجه به روند داستانی به نظر می رسد این امکان وجود دارد که در آینده به آن دست یابد.
همینطور شخصیت خانم الم در داستان، قصه را مرموز جلوه می دهد که ذهن مخاطب را به سوی واقعه ای غیرمنتظره و از پیش تعیین نشده سوق می دهد.
از سمت دیگر شخصیت اصلی داستان که نورا سید نام دارد به دلیل حالات شخصی افسرده گونش که بار غم را به دوش می کشد از دل ناامیدی هايش هنوز برای تجربه یک زندگی نوین و غیرتکراری داوطلب است و همین امر مخاطب را به دنبال خود می کشاند که داستان به کدام سمت سو حرکت می کند و چه اتفاقی قرار است در دل داستان رخ دهد؟!
در صفحه ۶۹ کتاب با مطلبی کوتاه برخورد می کنیم که کم کم نور امید بر دل مخاطب می پاشد:
(( هیچوقت اهمیت چیزهای کوچک رو دست کم نگیر ))
نزدیک به صفحات ۷۹،۸۰ کتاب به این مطلب می رسیم:
(( کسانی که استقامت دارند، کار متفاوتی با دیگران نمی کنند. با خودش حرف زد: "تنها تفاوت این است که آنها هدف روشنی در ذهن دارند و مصمم هستند که به آن هدف برسند"" ))
از صفحه ۹۰ به بعد کتاب روند داستان ماجراجویانه می شود و به دلیل ورود به صحنه ای ناآشنا از نظر مخاطب (صحنه قطب و یخچالها) مخاطب حس کنجکاوی بسیاری را در خود احساس می کند.
در ميانه کتاب چندین برش زیبا و پرمعنا به چشم می خورد که در ادامه مطالب آورده شده اند:
((ثرو در کتاب والدین نوشته است که اگر کسی با اعتماد به نفس در جهت رویاها و تلاش هايش جلو برود تا آن زندگی را که تصور کرده است زندگی کند در ساعاتی معمولی به صورت غیرمنتظره به موفقیت می رسد. او همچنین گفته بود که بخشی از این موفقیت محصول تنهایی است.))
.
.
(( همه چیزهای خوب وحشی و آزادند.))
.
.
(( چیزهایی که خیلی عادی به نظر می رسند، در نهایت چیزهایی میشن که تو رو به پیروزی می رسانند. ))
.
.
(( خانم الم به او گفته بود هرگز اهمیت چیزهای کوچک را نادیده نگیر.))
.
.
(( هر زندگی شامل میلیون ها تصمیم است. ))
.
.
روند داستانی کتاب انقد جذاب می شود که دیگر نمی توان آن را توصیف کرد بلکه استفاده و بهره بردن از آن ودرک ثانیه های خواندنش به مخاطب محول می گرددو این مخاطب است که باید قصه را ادامه دهد تا بفهمد مقصود این داستان از نظر مت هیگ چه بوده است که این موضوع در صفحه ۲۰۶ به بعد کتاب آشکار می شود و پاسخ تمام سوالهای ذهن مخاطب پاسخ داده می شود:
(( در آن سوی ناامیدی زندگی آغاز می شود. این جمله از سارتر است.))
امید دارم با خواندن این کتاب به درک درستی از زندگی دست پیدا کنید
✍: #نفیسه_دربندی (نفس)