در جامعه مدرن، شاخههای فرعی روابط انسانی، گسترهای نو آفریده و اصل موضوع تعاملات انسانی را تحت تاثیر قرار داده است. قواره ارتباط دو انسان بالغ، فراتر از قالب سنتی دویده است و امروزه کلیدواژههای دوست معمولی، دوست اجتماعی، داداش_اجتماعی/خواهر_اجتماعی و.. به جهت پیادهسازی ناسازگار در فرهنگ نامتوازن سنتی_مدرن ما، بر کرانه سلامت اجتماعی سایه انداخته است. نوشتار حاضر امّا پدیدهای طِفل را خطاب است که نگارنده آن را پدیده «دوست دختر/پسر یَدَک» نامیده و به اختصار در باب آن واژه میفرساید.
فرد در این مدل رفتاری، دو یا چند ارتباط را در قالب عناوین مختلف (پارتنر، دوست صمیمی، اجتماعی، معمولی و..) پیش میبرد. تلاش او برای انتخاب بهترین گزینه است و نمیخواهد هیچ فرصتی را از دست دهد. معمولا مرحله بعدی، آن است که فرد در کنار رابطه اصلی خویش با دیگری؛ همچنان در تلاش است روابط دیگری را به عنوان طرح پشتیبان (پلن B) نگه دارد. در واقع ماشه مطلب به جمله «این نشد، اون یکی!» نشانه گرفته است. تحلیل و برشمردن آسیبهای تفکر حاضر بر خود شخص و آنچه بر دیگران روا میدارد، خارج از حوصله مطلب است لذا در ادامه صرفاً به معیارهای شناخت این افراد پرداخته میشود.
من در دسترسم! (پنهان کردن رابطه)
افرادی که میخواهند رابطهشان با یک شخص، برای یکسری افراد مشخص غیرهمجنس پنهان بماند، به احتمال قوی از دو حالت خارج نیست. یا با آن شخص رابطه دارد (هرچند محدود) و طبیعتاً آن شخص نباید آگاهی پیدا کند. یا به قصد آن است که برای آن فرد مشخص، همچنان در دسترس باشد، به امید آنکه روزی پیشنهاد رابطه دریافت و یا ارائه گردد.
خصوصیه! (حریم شخصی)
این افراد برای آنکه مخفیکاریهایشان را پوشش دهند و روابطشان تداخل نداشته باشد؛ خط قرمزهایی متعدد را به بهانه «حریم خصوصی» ایجاد میکنند. تلفن همراه که ابزار اصلی ارتباط در تمدن امروز است، اصلیترین خط قرمز است. مانعتراشی برای عدم دسترسی به آن، یعنی تلفن همراه حاوی اطلاعاتی است که دیگری نباید از آن با خبر شود. به طور کلی توضیح ندادن راجع به مسائل مختلف و پنهان کردن جزئیات زندگی، بدان جهت است که ریسک لو رفتن را پایین بیاورد. آن چیزی پنهان میشود که باید پنهان شود!
نمیخواهم محدود باشم! (آزادی مطلق)
آزادی پوشش و رفتوآمد فرد، نیازی به اجازه دیگری ندارد امّا فردی که وارد رابطه میشود، لازم است چهارچوب مشخصی را رعایت کنند. آنگاهی که محدود نبودن و آزادی بدان معنا باشد که فرد، زندگی مستقل و جداگانهای فارغ از رابطهاش ایجاد کند، مطلوب نیست. رابطه دوطرفه باید در تمام لایههای زندگی لحاظ گردد، نه فقط برای یک بخش مشخص از زندگی فرد! فردی که طلب آزادی مطلق میکند، با هدف آن است که هر جا و به هر جمعی که خواست ورود کند، با هر کسی مراوده داشته باشد، هر جور خواست برای هر چشمی بپوشد و این آزادی را داشته باشد که فارغ از ارتباط با پارتنر خود، ارتباطات مستقلی را شکل و گسترش دهد.
فقط دوستیم! (روابط غیرضروری مستقل)
معمولا آدمهای یدکباز دایره افرادی که با آنها در ارتباط هستند را پرتعداد نگه میدارند. از حذف مطلق ارتباطهای قبلی و دوستیهای کاذب خودداری میکنند. با این شیوه رفتاری، همیشه شانس ایجاد ارتباطهای تازه و برگشت به ارتباطهایی قبلی (در صورتی که ارتباط بهتری پیدا نشد) برای فرد وجود دارد. در نتیجه این افراد، از ارتباطات غیرضروری خود فاصله نمیگیرند. و هیچ فرصتی از دست نخواهد رفت!
الان زوده! (آرام جلو بردن رابطه)
حدالامکان رابطه یدک به آرامی پیش میرود چون در این حالت فرد آزادی مطلوب برای بهرهگیری از فرصتهای دیگر را دارد. بازه زمانی طولانی نیاز است تا فرد به این نتیجه برسد که ارتباط با شما را انتخاب کند یا همچنان در وضعیت یدک باشید. در این حالت اگر قرار باشد از ارتباطات دیگر برای فرد یدکباز بهرهای برسد، بدین طریق خواهد رسید و در غیر این صورت، فرد مذکور چیزی را از دست نداده است.
آینده نامعلوم رابطه
فرد یدکگرا همیشه ترجیح میدهد آینده رابطه را مجهول باقی بگذارید. نه تنها وعده مثبتی نمیدهد، بلکه با سدگذاری در ارتباط، گریز ناگهانی در آینده ارتباط را زمینهسازی میکند. مثلا جدی شدن رابطه را به دلیل تفاوت قومیتی، در هالهای از ابهام قرار میدهد. آنگاه هر موقع به این نتیجه رسید که ارتباط را قیچی کند، بذر بهانه را از قبل کاشته است.
وضعیت احساسی
احساسات در این مدل رفتاری میتواند به شدت دنبال شود و در عین حال با ایجاد فاصله احساسی و عدم تزریق احساسات، روند رابطه را پیش گرفت. چنانچه شدت ارتباط حسی زیاد باشد، پوشش مناسبی برای پنهان کردن وضعیت ارتباط شکل خواهد گرفت. اگر از بروز احساسات جلوگیری شود، زمان بیشتری برای نگهداری از رابطه در اختیار فرد قرار خواهد گرفت زیرا دخالت احساسات، احتمال بروز حساسیت و ورود فرد مقابل به لایههای زندگی شخص را افزایش میدهد.
آنچه در رابطه با معیارهای فوق دارای اهمّیت است، آن است که وجود یکی از معیارها کافی نیست و ترکیب چندین معیار، در صورتی که توجیح منطقی برای آن وجود نداشته باشد؛ صدق شرایط را به ارمغان میآورد. باید توجّه داشت که پیچیدگیهای زندگی را نیز باید از نظر گذراند و همیشه نباید با دیدگاه منفی به رخدادهای زندگی نگریست. برخی افراد چنان بازیگران زبدهای هستند که با آگاهی از مطلب فوق، میتوانند برای آنچه بدان پرداختیم؛ راه گریز پیدا کنند. تحلیل و اشارات اخیر صرفاً برداشت شخصی نگارنده است و هیچگونه پشتوانه علمی در آن دخیل نیست.