بعد از مدت ها...
به لطف لونارکید و چالشش دوباره دارم یه چیزی میذارم اینجا!
خب... چالش...
وجهه ی آبی: وجهه ای که معمولا بقیه و غریبه ها میبیننش. سایدی که توی اجتماعه. یه ساید آروم، هر از گاهی لبخند میزنه، سعی داره رفتار خوبی از خودش نشون بده، کمی خجالتیه، معمولا سرش توی کتابه و کاری به کار بقیه نداره. مظلوم و گوشه گیر به نظر میاد. برای این اسمش رو گذاشتم آبی چون معمولا آدمایی که شناخت زیادی هم ازم ندارن، با نگاه های اول بهم میگن هاله ی آبی رنگی دورمه.
وجهه ی عروس دریایی: این ساید معمولا پیش دوستام فعاله! سایدی که بیشتر از ساید آبی لبخند روی لبشه و معمولا خندونه! هر از گاهی شیطون میشه. حتی بعضی اوقات کرم درونش زیادی فعال میشه و دوست داره سر به سر بقیه بذاره. همراهه و حمایتگره. به جزئیات کوچیک توی آدمای اطرافش خیلی خیلی توجه میکنه. امید داره و امید میده. آروم و خونسرده. عصبی نمیشه (اگر هم بشه خیلی کمه) و صبوره. یه وقتا پر حرف میشه. سعی داره آدم های اطرافش رو خوشحال کنه و حس خوبی بهشون بده. یه وقتا تبدیل به مشاور میشه و شنونده ی حرفاست. نمیدونم چرا اسم این وجهه رو گذاشتم عروس دریایی.. شاید چون دوستش دارم؟!
وجهه ی روح: این ساید زیاد فعال نیست. یعنی... سعی میکنم فعالش نکنمو به کسی نشونش ندم. سایدی که اگه فعال بشه و رو بیاد، شاید دیگه نشه به همین راحتی ها خاموشش کرد. سایدیه که به هیچ چیز و مخصوصا هیچکس اهمیتی نمیده. احساسات و عواطف درونش برای همیشه خاموش میشه. نسبت به هیچ چیز حسی نداره. براش اهمیتی نداره بقیه درموردش چه حرفی میزنن و چه فکری درباره ش میکنن. هیچ چیز عصبانی یا عصبیش نمیکنه. هیچ چیز نمیتونه اشکش رو در بیاره. گوشه گیر و منزویه. مثل یه روح میتونه برای مدت طولانی و یا حتی برای همیشه از فضای مجازی و آدما دور بشه و ازشون دست بکشه. درسته زیاد فعال نمیشه.. ولی باز هنوز درونم وجود داره.
وجهه ی دختر کوچولو: این ساید، ساید تنهایی هامه. ساید 12 شب به بعد و یا اوقاتی که خیلی تحت فشار روحی باشم. معمولا توی تنهایی و خلوت خودم فعال میشه. یه دختر کوچولوی احساساتیه که اعتماد به نفس خیلی پایینی داره و در عین حال به آینده امید داره. حساسه. اورتنیک میکنه. دلتنگه. غم و غصه هام معمولا توی این ساید بروز پیدا میکنن. همینطور که از اسمش پیداست، یه وقتایی خیلی شکننده میشه و نیاز به آدم خاص زندگیش داره تا کنارش آروم بگیره. از طرفی هم مثل یه دختر کوچولو با چیز های کوچیک خوشحال میشه و با چیز های کوچیک ذوق میکنه. یه وقتا هم ممکنه همین دختر کوچولو حالش خیلی خوب باشه و اگه تنها باشه با صدای بلند آهنگ بذاره و باهاش بخونه.
و خلاصه.. همین دیگه.