ویرگول
ورودثبت نام
Narcنارسی
Narcنارسی
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

کتاب مغازه خودکشی - چالش کتابخوانی طاقچه ۱۴۰۲

به نام خدا سلام

این اولین چالش کتابخوانی طاقچع در سال ۱۴۰۲ هست که من شرکت می کنم.

#چالش_کتابخوانی_طاقچه مرداد ۱۴۰۲
#چالش_کتابخوانی_طاقچه مرداد ۱۴۰۲

من در چالش این ماه کتاب مغازه ی خودکشی رو انتخاب کردم که توسط مجتبی شکوری پیشنهاد شده. هم صوتی اش رو دارم که آقای هوتن شکیبا راوی بی نظیر این کتاب هستن. هم به صورت الکترونیکی این کتاب رو خوندم.

نویسنده ی این کتاب آقای ژان تولی و مترجم اون آقای احسان کرم ویسی هست. ترجمه روان و کاملا قابل فهمه. پوستر کتاب صوتی کتاب جذاب تر از جلد ساده ی کتابه.

انتشارات کتاب نشرچشمه هست که کتاب های "جزء از کل" ،" نام من سرخ " ، "هاروکی موراکامی به دیدار هایائوکاوای می رود" از کتاب های جذاب ترجمه شده و چاپ شده آن است.

داستان این کتاب درباره یک خانواده است که مغازه خودکشی چندین ساله رو میگردونن و به کسایی که می خوان خودکشی کنن!! کمک میکنن و ابزار های خودکشی رو بهشون می فروشن. حتی اسم کاراکتر ها رو والدینشون از روی شخصیت های معروف جهان که با خودکشی از دنیا رفتن انتخاب کردن.

احساس میکنم این داستان داره آینده ی جهان رو از دید بخصوصی نگاه میکنه که در اون انسان های امیدوار انگشت شمارن و داره نسل اون ها منقرض می شه. از طرفی داستان می تونه درباره حال کنونی به شکل نمادین صحبت کنه. بیان داستان آمیخته با طنز تلخ و دلنشین هست‌ که قصد داره پیام آور امید باشه حتی در بدترین جا یعنی مغازه ی خودکشی.

اخبار، آلودگی هوا، فقر، ناامیدی و خودکشی و... در این داستان با زندگی واقعی خیلی بی شباهت به نظر نمیرسه.

و اما نظر انتقادی من درمورد این کتاب:

متن ارزش ادبی محدودی داره و نیاز به فهم عمیق و تفکر و استدلال زیادی نیست. برای من بیشتر جنبه ی سرگرمی داشت. اما با این وجود از حق نگذریم توصیفات جذاب و قابل تصوری داشت. من به شخصه با داستان همراه شدم اما نتونستم با هیچ یک از شخصیت ها همزاد پنداری کنم چون به نظرم اگر سیر از ابتدا تا انتهای داستان رو مورد توجه قرار بدیم شخصیت ها ثباتی نداشتن < (امکان لو رفتن داستان) " و به نظرم خیلی زود تحت تاثیر قرار گرفتن و عوض شدن"> همه ی شخصیت ها.

پایان داستان غیرمنتظره بود اما خیلی شوکه نشدم چون ته دلم امکان این رو می دادم که اتفاقی بیوفته. اما این که خود شخصیت باعثش بشه رو نه.

دلم برای اون کاراکتر فقیر سوخت. به نظرم تنها شخصیتی بود که صحنه ی خودکشی اون خیلی مستقیم شرح داده شد. حداقل بقیه ی ایده های خودکشی فقط توسط شخصیت های داستان روایت می شدند اما بیان نحوه ی خودکشی و اتفاق افتادنش من رو متاثر کرد.

و چیزی که در این کتاب جالب توجه بود ایده ها و خلاقیت های نویسنده بود که فروشندگان مغازه اینهمه راه برای خودکشی به مشتریانشون معرفی می کردن.

بریده هایی با مزه از این کتاب:

<< خب دیگه میتونید برید‌. مرگ پشت و پناهتون.>>

<< آیا در زندگی شکست خورده اید؟ لااقل در مرگتان موفق باشید. >>

<< مشکل اینه که مردم به قدری تنهان ‌که حتی وقتی این موجودات زهردار رو هم به اونا می فروشیم باز جذبشون می شن. عجیب این که موجودات هم همون حس رو دارند و نیش شون نمی زنند. >>

امیدوارم نظر من براتون مفید بوده باشه و کتاب رو بخونید.

چالش کتابخوانی طاقچهمغازه خودکشیمجتبی شکوریژان تولیاحسان کرم ویسی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید