Narges shahryari | نرگس شهریاری
Narges shahryari | نرگس شهریاری
خواندن ۱۰ دقیقه·۴ سال پیش

و عشق ،رنج عظیم دوست داشتنی

سخن گفتن از چيزي كه خالق اون نه آدمهاي اين كره ي خاكي بلكه كسيه كه همه ي موجودات ازاون وجود گرفتن حداقل مزيت و خوبيش اينه كه نيازي به اثبات نداره و تمام چيزهايي كه از قديم تابه الان دربارش گفته شده تنها ،كشفيات ما از چيزيست كه درجود همه به وديعه گذاشته شده و كندوكاو ما هرروز برگي به اين كتاب بي پايان اضافه ميكنه.
من از عشق حرف ميزنم ،عشق زميني ،عشق آدميزاد به آدميزاد
همون چيزي كه تكرار اون از هرمنظر وجنبه هيچ وقت تكراري و خسته كننده نيست و اين همون معجزه ي اين عذاب دوس داشتنيه.
دراين مطلب كه مطمئنن از هر جهت كاستي وكمبودهايي داره وحق مطلب رو اونطور كه بايد ادا نميكنه ميخوام باقلم ناقص خودم از زواياي مختلف كمي راجع به عشق حرف بزنم ،از معنا و تعريف عشق درفرهنگ لغات ،ديدشاعران و نويسندگان تا ديدگاه روانشناسي و علمي و البته ديد شخص حقير به اين موضوع جنجالي.
اميد دارم به واسطه ي جذابيت و تقدس اين كلمه با من همراه باشيد.



عشق در فرهنگ لغت

تعريف عشق درفرهنگ لغت به رغم سنگيني درلحن وتركيب كلمات خيلي براي من جالب و هيجان انگيزه.
"مرضي وسواسي كه ميكِشد مردم را بسوي خود جهت خلط و تسليط فكر برنيك پنداشتن بعضي صورتها"
مرضي ازقسم جنون كه ازديدن صورت حُسن پيداميشود و ميگويند كه آن ماخوذ از "عشقه"است ،اينجا كه رسيدم واقعا ديدم چقدر جالبه اين" عشقه "كه نباتي ست كه بهش لبلاب ميگن كه وقتي به درختي ميپيچه اونو خشك ميكنه وخودش سالم ميمونه واين همون حالت عشقه كه وقتي به دل طاري ميشه صاحبش رو خشك وزرد ميكنه .
و اين تعريف كه مختصروگوياست :
"آخرين پايه ي محبت است وفرط محبت راعشق گويند."
"عشق يعني افراط و زياده روي درحب ودوست داشتن واين دقيق ترين معني كلمه ي عشقه ".
"دوست داشتن بدون حد و مرز و بدون نهايت وانتهايي ،به نوعي اين بهترين تعريف عشق درزبان فارسيه."


عشق از منظر تاريخ

خارجيا روز چهاردهم فوريه رو روز ولنتاين نام گذاري كردند وتوي اين روز همه ي عاشقا به رسم محبت وعشق هديه هايي بهم ميدن ،همون روزي كه توي ايرانم طرفداراي خيلي زيادي داره و اواسط بهمن به لطف اين روز،بازار فروش خرساي قرمز باقلباي بزرگ و انواع شكلاتاي گرون قيمت داغه.اما مبدا اين روز به كجابرميگرده وبايد اين روز زيبا رو مديون چه كسي بود ؟اين روز به دوره ي قيصركلاديوس دوم برميگرده كه درقرن سوم ميلادي حكومت ميكرد ،گفته ميشه كه اون در روم قديم دستور داد تاهمه ي پيماناي ازدواج لغو بشن تا از مردان جوان درلشكركشيهاي خودش استفاده كنه ،اما كشيشي بنام ولنتاين از اين فرمان سرپيچي كرد و زوجهاي جوان رو به عقد و ازدواج هم در مياورد ،به همين دليل اون در روز چهاردهم فوريه اعدام شد.و این روز ،ولنتاین یا روز عشاق نام گرفت.


عشق از زبان شاعران ونويسندگان

درايران مهد هنر و فرهنگ سخن ازعشق كم نيست و هر شاعر ونويسنده وهنرمندي درباره ي عشق قلم زده واثري فاخر ازخودش بجا گذاشته ،ازشاعران گذشته همچون سعدي وحافظ گرفته تاشاعران معاصري مثل احمدشاملو ،فروغ فرخزاد ،پروين اعتصامي و...
مضامين عالي وتعابير مختلف چه درعشق آسماني وچه زميني درانواع قالبهاي شعري ازغزل وقصيده ومثنوي گرفته تاشعر نو وسپيد همه نشون دهنده ي اهميت اين موضوع نزد شاعران ونويسندگان ايرانيه .اونها هركدوم بسته به روحيات وديدي كه نسبت به فلسفه ي عشق وجهان هستي داشتن عشق رووسيله اي براي نشون دادن عواطف واحساسات خودشون قراردادن
خسرواني ميگه:"يارب مرابه عشق شكيبا كن ياعاشقي به مرد شكيبا ده "
واين شعرقاآني كه :"جنس شما آدميان كم بقاست عشق بود باقي و باقي فناست "
حافظ نام آشنا هم كه سخن عشقش معروف و محبوبه و به گوش هر اهل دلي آشناست ،ازجمله: "فاش ميگويم و از گفته ي خود دلشادم بنده ي عشقم و از هردوجهان آزادم "ويا "راهيست راه عشق كه هيچش كناره نيست آنجا جز آنكه جان بسپارند چاره نيست"
وقتي هم كه شاملو ميگه: "تورا دوست دارم و اين دوست داشتن حقيقتي ست كه مرابه زندگي دلبسته ميكند" ،عشق ودوست داشتن براي ما زيباتر جلوه ميكنه.
البته كه آثار نويسندگان غيرايراني هم درباب عشق معتبرو خوندنيه و آوازه ي بسيار داره.
كمتركسيه كه نام جان گري و كتاب معروف مردان مريخي زنان ونوسي رو نشنيده باشه .ازديگر آثار معروف ميشه به زندگي،عشق وديگر هيچ اثر لئوبوسكاليا ،،راه تحول اثر شاكتي گواين ،،جاده ي عشقِ دياك چوپرا ويا سوپ جوجه براي تقويت روح جك كنفيلد اشاره كرد.


تعريف عشق ازديدگاه روانشناسي

علاقه ي بسيارشديد و غالبا نامعقولي كه گاهي هيجانات كدورت انگيز را باعث ميشود وآن يكي ازمظاهرمختلف تمايل اجتماعي ست كه جزو شهوات به حساب مي آيد.
عشق يك نوع كشش وجاذبه ي عميق ،شوق جنسي وعلاقه ي ويژه به ديگريه كه بهرحال داراي مبادي مادي يافيزيولوژيك وزيست شناختيه ،غرايز جنسي اون رفتاراي جفت جويانه رو شكل ميدن وعشق حاصل ِنهايي اين رفتاراس وبي دليل نيست كه عشق به معناي مورد نظر بعد ازبلوغ جنسي رخ نمايان ميكنه.
اما از اونجايي كه هر امر معنوي يه پايه ي طبيعي ومادي و هر امر مادي هم شامل بسط وتكامل معنويه عشق برمبناي طبيعي آغاز ميشه ولي ميتونه به درجه اي ازكمال برسه كه باهر تجربه ي معنوي ديگه اي قابل قياس باشه .
عشقم مثل خيلي از روابط انساني ديگه اجزا و محتوايي داره كه ازسه جزء صميميت، كه دربرگيرنده ي گرماي رابطه ودرك ودوستي متقابله،،شور وتمنا كه منعكس كننده ي تمايل شديد احساسي وبرانگيختگي جسماني وفيزيكي نسبت به طرف مقابله و احساس تعهد كه نشون دهنده ي ميزان تعهد نسبت به رابطه فيمابين وكوشش براي حفظ وتداوم اونه تشكيل ميشه.
تركيب وتنوع هريك ازاين اجزا خودش انواع عشق رو بوجود مياره كه عبارتند از :رابطه ي بدون عشق،علاقه،شيفتگي،عشق تهي،عشق رمانتيك ،عشق رفيقانه،عشق ابلهانه وعشق كامل كه هركدوم تعريف خاص خودشون رو دارن ودراين ميان عشق رفيقانه وعشق رمانتيك اهميت بيشتري دارن.


فلاسفه و عشق

عشق درتاريخ فلسفه هم مفهومي نزدیک با "دوستي" داره و به همين دليل درترجمه و برگردان "فلسفه"به معناي "عشق به دانش" يا "دوستدار دانش" هم ميتونيم اين قرابت مفهومي روببينيم.
عشق دركلي ترين وهمزمان ساده ترين شكل خودش به معناي رابطه يانسبت ميان فردعاشق وپديده ايه كه فرد روبه سمت خودش جذب ميكنه ،اين پديده ياموضوع ميتونه هرموجود بي جان يا جانداري رو شامل بشه ،به كلام فلسفه ميتونيم اين موضوع رو برابر ايستاي عشق بناميم.اين نسبت درانتزاعي ترين شكل خودش رابطه ي بين ذهن و عينه.

به باور ارسطو دراصل ماهيچگاه باعشق به معناي اصلي اون مواجه نيستيم بلكه همواره اشكال معين اون رو درنظر داريم.

به نظر سقراط عشق ميل به چيزيه كه فرد فاقد اونه وعاشق سعي درتصاحب برابر ايستاي عشق داره .
آرتورشوپنهاوئر فيلسوف آلماني عشق به ديگري رو"استراتژي طبيعت "ميخونه ،اين عشق تجلي "اراده جهان"است كه بايد به آن بعنوان راهكاري براي تضمين بقاي نوع بشر نگريسته شود.اين فيلسوف ميگه :فرد دراينجا بي آنكه خودبداند به دستور مقامي برتر،يعني نوع بشر دست به عمل ميزند.
نيچه در عشق نيرنگي رو ميبينه كه دراون "ازخودگذشتگي"به معناي دقيق كلمه دراصل "فرار ازخود"(selbst)است.به نظر نيچه بايد ابتدا "خود"راجست وتنهاپس ازدستيابي به آن ميتوان آن را تقديم كسي ياچيزي كرد.
خيلي ازنظرات فلسفي هم درمقوله ي عشق خطر "اضمحلال فردوفرديت "رو برجسته كرده وبهش انتقاد كردن .بيهوده نيست كه نزد بعضي فلاسفه "دوستي"جايگاهي برتر از"عشق" داره .


عشق از ديدگاه علم

عشق درواقع در مغز افراد به وجودمياد،به راستي وقتي دونفر عاشق هم ميشن چه اتفاقي توي مغز اوناميفته ؟ابتدا اين دونفر متوجه همديگه ميشن و به سرعت تصميم ميگيرن كه از طرف مقابل خوششون مياد يا نه،اين عمل خيلي پيچيدس اما فقط طي چندثانيه انجام ميگيره .محركهايي مثل نشونه هاي ظاهري،بو ،صدا وحركات افراد تحليل وتجزيه ميشن ،پيش از اونكه تصميم قطعي گرفته بشه.اگه سيستم داخلي بدن موافق باشه اين دونفر شروع به گفتگو ميكنن ،ميخندن ،موارد مشترك رو پيدا ميكنن و مورد پسند همديگه واقع ميشن .اين كارباعث ميشه بهمني از ترشحات هورموناي آدرنالين Adernalin ، سروتونين serotonin ،دوپامينdopamin واندورفين endorphin دربدن جاري بشه ،اين هورمونا باعث سرخوشي فرد ميشه ،حتي دردها تقليل پيداميكنه ،دشواريهاي زندگي آسون ميشن و عشاق پراز انرژي هستن.خورد وخوراك اهميتي نداره امااين اصلا مهم نيست.
اكسي توسين و وازوپرسين هورمونايي هستن كه بيشترين ارتباطو باعشق دارن و توسط غده ي هيپوفيز آزاد ميشن ،زنها بيشتر تحت تاثير اكسي توسين ومردها بيشترتحت تاثير وازوپرسين هستن ،اين هورمونا درمرحله هاي شديددوران عاشقي افزايش پيداميكنن.
از نظرجسمي عشق باعث خشكي دهان ،دلشوره ،سستي زانو،اضطراب جدايي واشتياق به رابطه ي جنسي وارتباط عاطفي ميشه.
وقتي زنها عاشق ميشن بدنشون نورپينفرين و فنيل اتيلامين توليد ميكنه وهمين تمركز رو بالا ميبره وباعث حس شادي ورضايت درفردميشه به همين دليله كه وقتي زنها عاشق مردي ميشن تمام تمركزشون رو فقط روي اون مرد ميذارن وبقيه چيزهارو كنار ميذارن .خيلي جالبه كه به همين خاطره كه چه مردها و چه زنها وقتي منتظر يه پيام تلفني هستن هوشياريشون بالاميره يا براي خوابيدن دچارمشكل ميشن ياديگه نميتونن به كس ديگه اي فكر كنن.
و اما اكسي توسين كه درزمانهاي مختلفي توليدميشه از جمله حين عشقبازي ورابطه ي جنسي ،اين هورمون بيشتردربدن خانمهاتوليد ميشه ،اين ماده هنگام ارگاسم دربدن آقايون توليدنميشه بلكه دراين زمان ميزان دوپامين توي بدنشون به شدت بالاميره ،به همين دليله كه آقايون فقط به اين دليل كه باكسي رابطه ي جنسي برقرار كردن نميتونن عاشق اون فردبشن .اكسي توسين موانع احساسي روازبين ميبره وباعث ميشه افراد احساس راحتي بيشتري داشته باشن،باعث حس وابستگي به فرد مقابل ميشه طوري كه وقتي كنار مانيست مقدار كافي ازاون توليد نميكنيم وبه همين دليل مقداربيشتري ميخوايم ،به خاطرهمين حتي گاهي حس ميكنيم به اون فردمعتاد شديم .
تمام اين هورمونها كنارهم ازعشق پشتيباني ميكنن ،لذت جنسي ووابستگي عاطفي هم همين موادشيميايي روتوليد ميكنن .
دانشمندان به اين نتيجه رسيدن كه هرسه بخش عشق يعني شهوت تعهد وجذابيت حاصل تغييرات فيزيكي انسان هستن.
دراينجا پاسخ به دوتاسوال جالب ضروري به نظر ميرسه
اول: آياعشق درنگاه اول وجود داره؟

توليكات وفيشر معتقدن كه جواب اين سوال بله است ،درتعريف عشق ،عشق درنگاه اول وجود داره ،حتي بدنيست پارو فراتر بگذاريم ،نه تنهاعشق درنگاه اول وجودداره بلكه ثابت كردن اون هم آسونه.توليكات يك مثال زنده وحاضربراي اين موضوعه .او وهمسرش دريك نگاه عاشق هم شدن وبعدازيكسال ازدواج كردن ،توليكات ميگه:فكرميكنم مغز هر دوي مادريك لحظه شرايط وطرف مقابل را ارزيابي كرد وفهميد شخص مقابل به نوعي نقاط حساس مراكز عشقش را لمس كرده واز آن لحظه به بعدناگهان به هم كاملا متعهد شديم ،يعني اول مرحله جذب،بعد الحاق و سپس تعهد دريك لحظه اتفاق افتاد.
دوم: آياعشق ميتونه براي هميشه باقي بمونه؟
فيشر ميگه نتيجه تحقيقي كه انجام داده ثابت كرده كه عشق ميتونه براي هميشه ياحداقل پس ازچنددهه ازدواج ادامه پيدا كنه .دريك تحقيق پانزده نفر در پنجاه وشصت سالگي خود كه به طور متوسط بيست ويكسال از ازدواجشان گذشته بودوهنوز عاشق هم بودن اسكن مغزي شدن ،نتيجه اي كه بدست اومد اين بود كه دربعضي ازمدارهاي مغز ،هنوز مسيرهاي اصلي مغز براي درگير شدن بايك عشق رمانتيك شديد فعال بود .او گفت:اين شركاي بلندمدت هنوز هم ميتونن حتي بعضي ازمراحل اول احساسات شديديك عشق رمانتيك رو احساس وتجربه كنن،بنابراين جواب شما بله است ،ممكن است عشق تاابد باقي بمونه ،اگر چه شرط لازم اون اينه که كه بااحتياط عمل كنيد وفردمناسبي رو انتخاب كنيد.

وسخن آخراينكه عشق دركنار همه اين تعاريف يه چيز هميشه نو وتازه س ،چيزي پيچيده و درعين حال ساده يك سهل ممتنع كه شايد هركسي توي زندگي يكبار اونو به نوعي تجربه كنه ،تجربه اي تلخ ياشيرين اما تلخي وشيريني عشق درهم آميخته س وعاشق روازش گريزي نيست.
جذابيت عشق جدا ازبعضي هيجانات واحساساتي كه براي همه يكسانه اما براي هركس تجربه اي خاص ،متفاوت ومنحصربفرده .
وقتي عاشق ميشيد وارد دنياي فردي ميشيد كه براي شما تافته ي جدابافته س ،زندگي اون آدم ،خيابوني كه توش زندگي ميكنه ،ماشيني كه سوار ميشه ،خونه اي كه توش ساكنه ،كتابايي كه دوس داره ،شغلي كه داره عطري كه ميزنه و هرچيزي كه به اون فرد مرتبطه براي شما ويژه وخاص ميشه ،اگه بخواين يه ليست ازچيزايي كه درباره ي اون فرد دوس ندارين تهيه كنين به راحتي ميتونين تمام عيباشو كنار بذارين و فقط روي نقاط مثبتش تمركز كنين .شما حجم بالايي ازنوسانات وهيجانات واحساسات روتجربه ميكنين ،تاوقتي همه چي خوب پيش بره كه هيچ ،اما واي به روزي كه به شماپيغامي نده يا شمارو براي شام بيرون دعوت نكنه ،اونوقته كه حس نااميدي مياد سراغتون واحساس بدبختي ميكنين ودنياروي سرتون خراب ميشه .
بنظر اين حقير عشق بايد قسمت آدم بشه ،كاري ندارم تو چه زمان يامكاني باشين وقتي اتفاق عشق براتون ميفته همه چيز براي شما تازه شروع ميشه ،ازنو متولد ميشين وشروع به رشد ميكنين قد ميكشين وريشه دار ميشين ،پخته ميشين وبه كمال ميرسين ،آدم وقتي براي عاشقي انتخاب شد، وقتي پرنده ي عشق روشونه ش نشست بايد باتمام خودش عاشقي كنه ،باهمه ي پاكي وصداقت ،بايد بنده ي عشق بشي، پرستش رو يادبگيري واز خودت بگذري تابه تعالي برسي ،عشق چيزي جز يكي شدن بامعشوق نيست.
اتفاق عشق نصيبتون.

تعریف عشق
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید