~ 𝙉𝙖𝙧𝙜𝙚𝙨𝙖
~ 𝙉𝙖𝙧𝙜𝙚𝙨𝙖
خواندن ۴ دقیقه·۳ ماه پیش

آموختن اقتصاد را از کجا شروع کنیم؟🤔🐬

معرفی کتاب دید اقتصادی اثر پیترشیف
معرفی کتاب دید اقتصادی اثر پیترشیف
  1. داستانی جذاب برای آموختن پایه و اساس اقتصاد ؟ کتاب دید اقتصادی، مفاهیم دشوار اقتصاد را به زبانی ساده و جذاب بیان کرده است. این کتاب زبانی ساده و طنز دارد و نویسندۀ ‌آن به شکلی خلاقانه زبان علمی و داستانی را با هم ترکیب کرده و اثری جذاب خلق کرده است.🎭🎈
  2. کتاب دید اقتصادی در نگاه اول داستان سادۀ ‌بچه‌گانه‌ای است ولی در نگاهی عمیق‌تر پیچیدگی‌های زیادتری دارد و گاهی لحن جدی به خود می‌گیرد. اگر کسی که چیزی از اقتصاد نمی‌‏داند کتاب را مطالعه کند، داستانِ کارتونی جذابی خوانده است که تِم اقتصادی و کسب‌وکار دارد. اگر فردی که کمی اقتصاد می‌داند آن را مطالعه کند، داستان بامزه‌ای خوانده است که بعضی جاها آموخته‌‏های خواننده را به چالش می‌‏کشد. اما در کل برخی از اصول ابتدایی اقتصاد را با لطافت خاصی در ذهن خواننده می‌‏چیند و گویی دریچه‏‌ای از روی دیگر این دانش را باز می‌‏کند.💸💡
  3. داستان کتاب وقایع کلیدی اقتصاد آمریکا را تعریف می‌کند و نیش و کنایه‌هایی به سیاست ‌مدارها و اقتصاددان‌های جریان اصلی می‌زند. هم‌چنین نکات بسیاری از مفاهیم اقتصادی را توضیح می‌دهد و جنبۀ‌ آموزشی هم دارد.🎡⚖
  4. این کتاب دید خوبی نسبت به مسائل اقتصادی در ایران و سایر جهان می دهد که می توان با به کار گیری آن در زندگی روزمره ، تغییرات مهمی در نگرش شخصی نسبت به مسائل اقتصادی به دست آورد. (آشتی با اعداد و آمار)📝📲
  5. علم اقتصاد در نگاه بسیاری از افراد با فرمول‌های پیچیده‌ی ریاضی و نمودارها و تحلیل‌های سخت گره خورده است. اما مشکل اصلی پیچیدگی اقتصاد نیست، بلکه آموزش آن است. کتاب «دید اقتصادی» داستانی جذاب و مصور برای آموختن اقتصاد است و در زمینه‌ی کتاب‌های اقتصادی، اثر بی‌نظیری محسوب می‌شود . این کتاب خیلی زود توانست با طیف وسیعی از مخاطبان خود ارتباط برقرار کند و مفاهیم پیچیده‌ی اقتصادی را به آن‌ها بیاموزد. این اثر توانست عنوان پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک‌تایمز را به خود اختصاص دهد.
  6. کتاب دید اقتصادی مصور است و سه شخصیت اصلی به نام‌های ایبل، بیکر و چارلی دارد که هریک نماد تاریخی خاصی هستند. نویسندگان، نظریات اقتصادی و نظام پولی و مالی را با توجه به رفتار و روابط این سه شخصیت اصلی به مخاطب می‌آموزند. اگرچه کتاب در ظاهر بسیار ساده به نظر می‌رسد اما دارای برخی مفاهیم پیچیده است درک بعضی از آنها به آشنایی با تاریخ اقتصاد آمریکا در دهه‌های گذشته احتیاج دارد. این کتاب توانست جایزه‌‎ی «GetAbstract International» را که به کتاب‌های حوزه‌ی تجارت تعلق می‌گیرد را به دست آورد.🧮🔍
  7. عناوین فصل‌های کتاب «دید اقتصادی» به شرح زیر است:

تولد یک ایده/ تسهیم ثروت/ کاربردهای مختلف اعتبار/ گسترش اقتصادی/ کامیابی در پی شراکت/ بگذار در گاوصندوق/ زیرساخت‌ و تجارت/ ظهور یک جمهوری/ دولت خلاق می‌شود/ ماهی آب رفته/ شاهرگ حیات از دوردست/ بخش خدمات پا پیش می‌گذارد/ بستن گیشه‌ی ماهی/ اشباع کلبه/ سقوط کلبه/ شتاب می‌گیرد/تشت از بام افتاد

در بخشی از کتاب دید اقتصادی می‌خوانیم : 📚🔍

- روزی روزگاری سه نفر به نام‌های ایبل، بیکر و چارلی تنها در جزیره‌ای زندگی می‌کردند. این جزیره‌ی دور از بهشت استوایی,جای پر از پستی و بلندی و بی‌هیچ ناز و نعمتی بود. به ویژه اینکه تنوع غذایی نداشت و فقط یک نوع خوراکی در منو بود: ماهی.

خوشبختانه دورتادور جزیره پر بود از ماهی‌هایی که به طرز عجیبی عین هم بودند. ماهی‌ها آن قدر بزرگ بودند که هر کدامشان شکم آدم را برای یک روز سیر می‌کردند. به هرحال، اینجا یک جای دورافتاده بود که رنگ هیچ کدام از پیشرفت‌های آدمیزاد در شیوه‌ی ماهیگیری را به خود ندیده بود. تنها کاری که این رفقا باید می‌کردند این بود که توی آب بپرند و حیوونکی‌های لیز و لزج را با دست بقاپند.

با این روش ناکارآمد هرکس روزانه یک ماهی گیر می‌آورد که فقط برای زنده ماندش تا روز بعد کافی بود. اين مشغله, همه اقتصاد جزیره‌شان بود: از خواب بیدار شدن، ماهی گرفتن خوردن و خوابیدن. خیلی هم نمی‌شد اسمش را گذاشت زندگی، اما چاره‌ای نداشتند.

و این طوری در این جامعه‌ی جزیره‌ای ماهی محور خیلی ساده

نه پس انداز هست

نه اعتبار

و نه سرمایه‌گذاری!

هرچیزی که تولید می‌شود به مصرف می‌رسد و چیزی برای روز مبادا کنار گذاشته نمی‌شود و هیچ چیز هم برای قرض دادن باقی نمی‌ماند. اینکه ساکنان جزيره‌ی ما خیلی ابتدایی و ساده زندگی می‌کردند به این معنی نیست که احمق بودند یا بلندپروازی نمی‌کردند. ایبل، بیکر و چارلی می‌خواستند زندگی بهتری داشته باشند. اما برای این کار نیاز بود هر کدام روزانه بیشتر از یک ماهی بگیرند که حداقل ممکن برای زنده ماندنشان بود. بدبختانه. دست خالی بودن آنها و چابکی ماهی‌ها باعث می‌شد زندگی بخور و نمیری داشته باشند.

یک شب که ایبل به آسمان پرستاره خیره شده بود شروع کرد به فکر کردن درباره‌ی زندگی‌اش...«یعنی همه چیز همین است؟ باید زندگی چیزی بیشتر از این باشد.»

ایبل می‌خواست به جز ماهیگیری با دست، یک کاری بکند. او دوست داشت لباس مد روز مناسب‌تری از برگ خرما درست کند. خانه‌ای می‌خواست از او در برابر بادهای موسمی حفاظت کند. اما با این جانی که هر روز بی‌دریغ برای ماهیگیری می‌کند، این رویاها چطور می‌توانست رنگ واقعیت بگیرد؟

ایبل فکرش را به کار انداخت... و ناگهان ايده‌ی تله ماهی توی ذهنش جرقه زد... وسیله‌ای که دامنه‌ی دسترسی دستِ آدم را حسابی زیاد می‌کند و در عین حال با اولین قاپ، کلی از زور ماهی را می‌گیرد تا نتواند در برود. با این اختراع عجیب و غریب، احتمالا می‌شد در مدت کوتاه‌تری ماهی‌های بیشتری گرفت!

آیدی تلگرام : musicurr@ 📷🦢🦋

اقتصاداقتصادیمعرفی کتابکتابکتاب خوانی
نقد و نظرات شخصیم در باب کتاب‌هایی که می‌خونم : آیدی تلگرام @Musicurr 🌱
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید