زیبای من سالی گذشت و من بازهم دچارت هستم، چُنان بیمارت شدهام که گویی بیماریای لاعلاج دامنگیرم شدهاست. تو چون ویروسی هستی که تمام مرا در بر گرفتهای و گر نزدیک شوی بیشتر مبتلا میشوم و چون دور شوی علائمت در من باقی میماند و ذره ذره با همان ذرههای مانده جان خواهم داد. بازهم روز تولدت است و من در فکر تو و در پی فرار از فکر تو... جانم سالها مانند چشم بر هم گذشتن میگذرد و من حال بیشتر از سال گذشته درگیرت هستم. ماهِ من یادت است ماه آن شب چطور به ما خیره بود؟ یادت است شب چقد با وجود ماه و وجود تو زیباتر شده بود؟ میدانم میخوانی ، حداقل یکروز خواهی خواند... پس بدان این نامهرا با جان و درد و اشک برایت مینویسم.
اوقاتترا در روز تولدت تلخ نکنم جانم. بیخیال! نامهی قبلی در سال گذشته را برایت در انتها میگذارم، در آن دیدنت را در چنین روزی آرزو کرده بودم... دیدی آرزوی سادهای بود و به آن رسیدم؟ لیک چه فایده که تنها دردش ماند...
سالها به سرعت میگذرد. و من نمیتوانم ز دوستداشتنت دست بکشم. آخَر خود نیز آگاهم که اوضاع چه است و سرنوشت چه کرده است لیک همانطور که میگویی دیوانهام!:) غمت نیاید جانم متولد شدنت را تبریک میگویم♡ نمیدانی چقدر دلم میخواست تولدت را در کنارت تبریک میگفتم و آنگاه سخت در آغوش میفشردمت. جان منی دیگر؛ حتی اگر قلبت از من فاصلهها داشته باشد... میدانی! تولد برای من روز خاصی است این روز را مقدس میشمارم پس امروز هم مقدس است ماه درخشان من:)
انشاالله زندگی هر لحظه به کامت باشد و خداوند طوری برایت همه چیز را مرتب و به وقتش بچیند که خودت در عجب بمانی!. صد سال در کنار عزیزانت به خوشی زندگی کنی بهترینِ من.♡
میدانی... دیگر حرفی ندارم میخواهم بروم کمی گریه کنم اگر اجازه دهی... فقط یادت باشد از امانتیِ نازنین به خوبی مواظبت کنی♡
بیصبرانه انتظار شش سال دیگر را میکشم ممنوعهی من♡
دوستَت دارم جان و جهان من 3>
1401/5/2
00:00
چکارت کنم آخَر؟:) بسیار زیبایی دیگر3>♡
تقدیم به تمام من..ای زیباترین زیبا تولدت مبارک باشد. انشاالله قسمت خداوند همانکه میخواهی باشد♡