قدرت برای موفقیت در انباشتن ثروت مهم است. برنامه ها بدون قدرت کافی برای تبدیل آنها به عمل، بی اثر و بی فایده اند. قدرت را می توان به عنوان «دانش سازمان یافته و هوشمندانه هدایت شده» تعریف کرد. تلاش سازمان یافته از طریق هماهنگی تلاش دو یا بیشتر از دو نفر ایجاد می شود که برای رسیدن به هدفی مشخص با روحیه ای هماهنگ تلاش می کنند.
اگر قدرت«دانش سازمان یافته» است چگونه میتوانیم آن را بدست بیاوریم.
1. هوش بی اندازه (به کمک تفکر خلاق)
2. تجربه اندوخته شده: تجربه اندوخته شده بشر در هر کتابخانه ای قابل دسترسی است.
3. تجربه و تحقیق
4. عقل کل
تعریفی که از عقل کل میتوان ارائه داد، هماهنگی دانش و تلاش بین دو یا بیشتر از دو نفر با روحیه ای سازگار برای رسیدن به هدفی مشخص است. هیچ فردی نمیتواند بدون سود جستن از عقل کل قدرت زیاد پیدا کند. زمانی که گروهی از افراد با حالتی هماهنگ مرتبط شوند بیش از یک فرد انرژی تعقل تولید خواهند کرد.
افراد خوی و عادات و قدرت تعقل افرادی را که با روحیه ای سازگار با آنها معاشرت میکنند را کسب میکنند.
موقعی که پول با مقادیر زیاد بیاید، مثل آبی که در سراشیبی سرازیر شود. جریان نامرئی بزرگی از قدرت وجود دارد ، این جریان به دو سمت میرود یک سمت به طرف ثروت می رود و سمت دیگر به سمت فقر. هر کس که ثروتی کلان جمع کرده است وجود این جریان زندگی را تشخیص داده است. این جریان از روند تفکر شخص تشکیل شده است. هیجانات مثبتِ فکر به سمت ثروت جاری میشود و هیجانات منفی سمتی را تشکیل میدهد که آدم را به سمت پایین و فقر میبرد.
زمانی ثروت جای فقر را میگیرد که تغییر از طریق برنامه هایی رخ دهد که خوب طراحی و با دقت اجرا شده باشند. فقر برنامه لازم ندارد. به کمک کسی هم نیاز ندارد، چون جسور و بیباک است. اما ثروت کم رو و ترسوست و باید جذب شود. هر کسی میتواند آرزوی ثروت کند، بیشتر مردم هم میکنند، لیکن فقط معدود افرادی میدانند که برنامه ای مشخص به اضافه اشتیاقی سوزان برای ثروت تنها وسایل انباشتن آن هستند.