پارت اول، کودکی
تحلیلی بر کتابِ قباد شیوا، شیدایی و شیوایی، نشر نظر
کتاب برای اولین بار در سال ۱۴۰۱ در تهران چاپ شده، گفتگوهایی براساس یک مصاحبه تاریخ شفاهی به صورت مشترک که توسط پیمانه صالحی و محمدحسین یزدانیراد صورت گرفته.
مصاحبه کننده ها طبق روال، از کودکی شیوا میپرسن و شیوا از پدرش، مادرش، همسر پدرش که خیلی هم دوستش داشته و خواهر برادرها صحبت میکنه
پدرش به علت علاقه ای که به زبان فارسی و شاهنامه داشته اسم منوچهر و قباد رو برای پسرها انتخاب میکنه
پدر نوازنده تار بوده، در مکتب درویش خان تلمذ میکرده و صدای خوبی داشته به طوری که یکبار قمرالملوک وزیری اومده بوده همدان (محل تولد شیوا) صدای پدرش رو از پشت یک دیواری میشنوه و میپرسه این کیه که داره به این خوبی آواز میخونه و با هم ملاقات میکنن
صحبت هایی که شیوا از خانواده و پدرش میگه همگی نشون دهنده اینه که در خانواده فرهنگی و اهل هنری رشد و تربیت یافته
نظریهای هست که میگه: سه عاملی که در موفقیت های چشم گیر افراد یا شکست های سنگین و در مواردی حتی نقاط عطف یک فرد به چشم میاد ایناست:
۱- منبع قدرت
۲- شدت
۳- تکرار
این سه مورد رو توی این کتاب من بارها و بارها دیدم و درک کردم. اولین بار که به نظر من بسیار زیبا بوده مربوط میشه به جایی که معلمشون آقای گل پریان گفته کاردستی درست کنید، قباد شیوا یک کارت تبریک برمیداره روی فیبر پودری کپی میکنه و بعد هم نقاشیش میکنه میبره سر کلاس
اونموقع ها بچه ها با جعبه گز و تخته سهلا کاردستی درست میکردن، وقتی نوبت قباد شیوا میرسه همون حین که میترسیده که کارش به عنوان کاردستی پذیرفته نشه و الانه که یه سیلی بخوره، آقای گل پریان میپرسه این رو تو درست کردی؟ از کجا یاد گرفتی؟ و تشویقش میکنه
بعدتر نمایشگاهی توی مدرسه برگزار میشه که کارهای شیوا هم اونجا به نمایش درمیاد و روزنامه ها مینویسن: شیوا، امید آیندهی هنر ایران.
منبع قدرت اینجا کجاست؟ مدرسه، معلم، رسانه
شدت؟ نمره، تشویق شدن سر کلاس، تیتر شدن در روزنامه
تکرار؟ نمرات بهتر، نمایشگاه های بیشتر، شناخته شدن
که هر سهی اینها بار احساسی زیادی دارن پدرشون هم به عنوان یک منبع قدرت حمایت های زیادی ازشون توی این راه میکرده که بسیار تاثیرگذاره.