اوایل که با سبک زندگی مینیمالیست آشنا شدم مثل یه تشنه به بیشتر دونستن هر مطلبی که تو اینترنت در موردش نوشته شده بود رو زیر و رو می کردم و به نظر خیلی جذاب می اومد و هنوزم به نظرم جذابه!
اولین کاری که کردم این بود که رفتم سراغ کمدم و همه وسایل و لباس هام رو ریختم بیرون و از بینشون وسایل هایی که چند وقتی بود داشتن خاک می خوردن و سالم بودن رو یه جا کنار گذاشتم و بعد بخشیدمشون و بلا استفاده ها رو هم راهی سطل زباله کردم.
تو این سبک زندگی چند تا فاکتور مهم وجود داره که باید رعایت بشه یا بهتره رعایت بشه، اونم اینه که وسایلی رو نگه داریم که واقعا بهشون نیاز داریم و بهمون حس خوبی میدن و مدت نسبتا زیادی قراره مورد استفاده قرار بگیرن در واقع ما با انتخاب این سبک زندگی از مصرف گرایی دور میشیم و سعی می کنیم وسایل با کیفیت تر و متناسب با سلیقه خودمون رو انتخاب کنیم نه اینکه طبق مد هر روزه پیش بریم و وسایل با کیفیت پایین بخریم(البته پیروی از مد میتونه سلیقه ای باشه)
علاوه بر وسایل روابطمون رو با این سبک اصلاح میشه و میتونیم روابط کمتر اما عمیق تری رو داشته باشم و فقط با افراد خاصی در ارتباط باشیم که بیشتر از نظر فکری و علایق و عقاید بهمون نزدیکن و میتونیم وقت بیشتری رو باهاشون بگذرونیم و از حضورشون لذت ببریم.
در هزینه و انرژیمون صرف جویی میشه و به جای لذت کوتاه خرید آنی یه وسیله یا غذا می تونیم اون پول رو جمع کنیم و بعد مدتی یه کار معنا دار و لذت بخش تر و به یاد موندنی تر انجام بدیم مثلا به یه سفر به جای جدید بریم و تجربه های جدید به دست بیاریم.
مینیمالیست فقط دیزاین کردن خونه به شکل ساده و شیک نیست و یه سبک زندگیه که خیلی ها ازش پیروی می کنن و باهاش به زندگی و ذهنشون نظم میدن.
از اونجایی که زیبایی در سادگیه و منم جزو افرادی بودم که دوست نداشتم وسایلی که میگیرم بعد چند وقت از مد بره و یا با نگاه کردن به عکس های قدیمیم حس بدی پیدا کنم به نظرم بهتر اومد که از این سبک پیروی کنم و زیاد دنباله رو مد نباشم ، واسه خرید وسایل همیشه سعی می کنم چند وقتی بگذره و اگه واقعا بهشون نیاز داشتم بخرمشون که یه وقت دچار هیجاناتی که تبلیغات بهمون وارد میکنن نشده باشم.
وقتی به وسایل اطرافم نگاه می کنم می بینم فقط چیزایی رو نگه داشتم که بهشون نیاز دارم و حس خوبی بهم میدن ولی این باعث نمیشه که از دست دادنشون باعث ناراحتیم بشه چون بخشیدن رو تو این مدت کلی تمرین کردم و کلی از وسایل دوست داشتنی اما بلا استفاده رو بخشیدم.
دیگه مثل قبل خاطره جمع نمی کنم، مثلا دسته گلی که فلانی واسه تولدم آورده رو چندین سال با خودم به بهونه زنده شدت خاطرات خوب حمل نمی کنم و نهایتا یه عکس ازش میگیرم که اگه دوست داشتم بتونم از گالری گوشیم پیداش کنم.
فضای گوشیم رو هم اینقدر خلوت کردم که محرک های اصلی چک کردن گوشیم شدن کتاب دیجیتال و پادکست و البته زمان های خاصی هم واسه چک کردن چت ها دارم که اونم زیاد زمان بر نیست چون با افراد کمی در ارتباطم و فقط شماره افرادی رو نگه داشتم که مدام باهاشون در ارتباطم.
وقتم این مدت بیشتر در اختیارمه و بهتر می تونم برای کار هام برنامه ریزی کنم و زمان کم نمیارم ، ذهنم از اون شلوغی کمی فاصله گرفته و سعی می کنم کمتر بهش گوش کنم و اینه که حالم رو بهتر کرده.