گفته بودند غیرت و شجاعت در دنیای امروز مرده است ، مردم آن قدر خودشان گرفتاری دارند که دیگر به این چیزها اهمیت نمی دهند.
آن چهل سال پیش بود که جوانان ایران مان شجاعانه به دل خاکریز می زدند و بی مهابا پیشروی می کردند و اجازه ندادند مشتی از این خاک نصیب اجنبی شود.
آن داستان چهل سال پیش بود که جوانان وطن به عشق وطن از زندگی و جان شان می گذشتند و برای دفاع از ارزش ها و آرمان های این سرزمین ثانیه ای تردید نمی کردند.
الان دیگر از این جور آدم ها پیدا نمی شود ، آن فداکاری ها و جوانمردی ها برای گذشته بود ، آن نسل جوانان پرشور مومن و انقلابی که ما می شناختیم دیگر در این زمانه پیدا نمی شود.
اما انگار دیار سربداران ،حرف های تازه ای برای گفتن دارد ، قصه ای جدید ... شاید هم بهتر باشد بگوییم غصه ای تازه ، غصه ای از جنس غیرت ، غصه ای از جنس جوانمردی
حمیدرضا الداغی ها برای هزارمین بار ثابت کردند ، غیرت هنوز هم در این شهر زنده است ، شجاعت و جوانمردی هنوز در این خاک نفس می کشد ...
می توانست رد شود
می توانست وانمود کند چیزی ندیده است
می توانست برود و به دخترش برسد
اما بی تفاوت رد نشد...
حمیدرضا الداغی نه طلبه بود
نه بسیجی بود
نه حزب اللهی
و نه...
او فقط یک جوان خوش غیرت بود .
او فقط نتوانست بی حرمتی به یک دختر ایرانی را تحمل کند.
رفت و دلیرانه به دل آتش زد
بخاطر غیرت
بخاطر نجابت
برای دفاع از بانوی ایران زمین
فرقی نمی کند بسیجی باشی یا نباشی ، اصلا مهم نیست ظاهرت به مذهبی ها شبیه باشد یا نه ، مرد ایرانی تبار غیرت دارد .
و امسال شهید الداغی ها در این سرزمین کم نبوده اند و نیستند و نخواهند بود ؛ اما سال هاست به زمین و زمان می زنند و در گوش من و تو فریاد می زنند و می گویند نسل این جور آدم ها گذشته ... اما حقیقت امروز را که نمی شود انکار کرد .
شهید الداغی|شهید حمیدرضا الداغی|شهیدغیرت|شهید عفت|شهید نجابت|شهید|شهیدسبزواری|شهید امنیت|شهید باغیرت|دکلمه شهید|شهدا| شهدای امنیت|شهدای مدافع وطن|متن درباره شهید|متن درباره شهدا|