*نیالا*
*نیالا*
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

ادامه بده و شک نکن


باید میومدم که بنویسم چون به خودم گفتم اگر ننویسم دیگه قرار نیست ادامه بدم و اینجا بود که فهمیدم اگر کنترل نکنم خیلی راحت از جاده ی زندگی منحرف میشم .

و اینطور شد که تصمیم گرفتم بنویسم اما میدونی چیه ذهنم خسته است .البته خستگی جسمم هم بی تاثیر نیست . روزای شلوغ و پرکاری رو تجربه می کنم و از این بابت خوشحالم .

اومدم اینجا تا صداهای مغزم بنویسم

بنویسم که برای رسیدن به چیزی که میخوام باید تلاش کنم .

بنویسم از اینکه برای رسیدن به هرچیزی باید اول خودمو دوست داشته باشم .

بنویسم اول باید خودمو همون طور که هستم بپذیرم با تمام نقص و کاستی ها .

بنویسم اگر کاری تو ذهنمه تو انجام دادنش شک نکنم و انجامش بدم .

بنویسم از شکست نترسم و تجربه اش کنم .

بنویسم از اینکه اهمیت دادنام رو روی مسائل عمیق زندگیم خرج کنم نه اتفاق های بی ارزش زندگیم .

بنویسم که زندگیم هرچقدر سخت و عجیب باید به خودم قول بدم ادامه بدم .

بنویسم از اینکه یادم بمونه به خودم قول دادم خودم خودمو بسازم .

پس به خودم میگم پاشو دختر بلند شو ادامه بده شک نکن چون هیچ کس قد خودت نگرانت نیست و نمیدونه چی برات خوبه .

ادامهچالش
داستانش مفصله اما اگر بخوام از اول بگم اینه :معماری خوندم ولی بعدش وارد دنیای گرافیک و تولید محتوا شدم حالا دیدم میخوام هم بنویسم هم خلق کنم اما نه یه ساختمون شاید یه کاراکتر ،شاید رنگ بیشتر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید