محدثه نیکچه
محدثه نیکچه
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

آن را که صبر نیست محبت نه کار اوست


خوب است که جایی باشد و کسی تو را نشناسد و بتوانی سفره‌ی دلت را بریزی بیرون، صرف نظر از این که خوانده بشود یا نه. تاثیری بگذارد یا نه. مورد پسند واقع شود یا نه. این روزها بین تمام دغدغه‌های متنوع و جورواجوری که دارم، دوره سئو هم ثبت نام کرده‌ام. چرا؟ که مطمئن باشم روزهایم به اندازه کافی پرشده‌اند و وقتی برای فکرکردن به چیزهای دیگر ندارم. شاید برایتان سوال پیش بیاید که سئو دیگر چیست؟

تا جایی که من در این چند جلسه فهمیده‌ام با سئو می‌توانی کاری کنی که گوگل تشخیص دهد سایت شما از این سایت‌های الکی نیست و با شما حال کند. نتیجه‌اش هم می‌شود این که هر کسی در حوزه شما سوالی از گوگل بپرسد، گوگل بدون معطلی وصلش می‌کند به شما. پس آدم‌های بیشتری شما را می‌خوانند، شما را می‌بینند. شما هم می‌توانید از این شهرت و محبوبیت استفاده کنید و وحصول و خدماتتان را بفروشید. می‌دانم که با این تفاسیر الان همگی می‌خواهید سئو ثبت نام کنید و مجذوبش شدید. ولی گول این تعاریف و اسم جمع و جورش را نخورید.

الان با خودتان فکر کردید که چه حرفه جذابی‌ست. کاری می‌کنی که گوگل با تو حال کند و سپس پول پارو می‌کنی و از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را در سایتت به خلق‌الله غالب می‌کنی. ولی از این خبرها نیست. گوگل از آن‌هاست که سخت می‌شود به دستش آورد. از آن‌هایی که آن قدر تو را بازی می‌دهد که آخر سر جانی برایت باقی نماند. آن قدر ناز می‌کند و عشوه می‌آید تا آخر آن‌هایی را جدا کند که ثابت کرده‌اند مرد میدان‌اند.

دردسرتان ندهم. سئو هم مثل هر چیز دیگری خوبی دارد و بدی. سعیم را کردم که جانب انصاف را رعایت کنم و از بالا و پایینش برایتان بنویسم. تصمیمش با شما. اگر حوصله دارید و صبر جمیل، بسم‌الله. کمی هم باید از نوشتن و اکسل و وردپرس و فوتوشاپ سر در بیاورید. و یک سری چیزهای دیگر که هنوز جلساتمان به آن قسمت‌هایش نرسیده است. صرفا تا همین جایش را خواندیم.

می‌دانید کجایش زور دارد؟ این که در جلسه اول کسی از استادمان پرسید این دوره‌ای که ما شرکت کرده‌ایم، سئوی مقدماتی است یا حرفه‌ای؟ استادمان با زبان بی‌زبانی گفت که دیر آمدی نخواه زود برو. و این تازه اول راه است. خلاصه که با چنین پدیده‌ای مواجهیم. باید اضافه کنم که من خودم روزنامه‌نگاری خوانده‌ام. چند سالی در مطبوعات خاک خورده‌ام. یعنی آدم راحت طلب و رنج‌نادیده‌ای نیستم که بنشینم و از سر شکم‌سیری از سئو بد بگویم.

نهایت سختی حرفه روزنامه نگاری در این است که حقوق آن چنانی و مزایایی به تو نمی‌دهند. امنیت شغلی نداری. آزادی بیان نداری. احترام خاصی هم برایت قائل نیستند و مدام باید از این و آن حرف شنوی داشته باشی. صدایت هم که در بیاید عاقبتت زندان است. وگرنه غیر از این‌ چند مورد شغل آینده‌داری است و هر بار هم که به عقب برگردم همین رشته را در دانشگاه می‌خوانم. سخن کوتاه کنم که به قول سعدی:

بر جور و بی‌مرادی و درویشی و هلاک
آن را که صبر نیست محبت نه کار اوست
آزادی بیانامنیت شغلیسئونویسندگیروزنامه نگاری
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید