چرا هوش مصنوعی اینقدر سریع و رایگان در اختیار عموم مردم قرار گرفته؟ چرا شرکتهایی که میلیاردها دلار هزینه سرور و برق میپردازند، چنین ابزاری را بدون هزینه یا با هزینه بسیار کم در اختیار ما گذاشتهاند؟ این دقیقاً همان سؤالی است که بسیاری از افراد میپرسند و پاسخهای تیره و دراماتیکی هم به آن داده میشود. پاسخهایی که جذاباند، اما تمام ماجرا را نمیگویند.
در این نوشته، هم روایت «تاریک» را مرور میکنم، هم نسخه کاملتر و واقعبینانهتر را توضیح میدهم؛ تا بتوانیم تصویری شفافتر از این تحول عظیم داشته باشیم.
لازم به ذکره که در تولید بخشهایی از همین متن هم از هوش مصنوعی کمک گرفته شده!

مدلهای زبانی اولیه پر از خطا، توهم و پاسخهای نامنظم بودند. برای اینکه بهتر شوند، باید میلیاردها بار توسط انسانها اصلاح شوند.
روایت تاریک میگوید:
شرکتها نمیخواستند برای استخدام میلیونها مربی هزینه کنند؛ پس مدل را رایگان دادند تا ۸ میلیارد انسان، بدون حقوق، آن را آموزش دهند.
هر تکنولوژی بخشی از توانایی انسانی را غیرضروری میکند مثلا:
ماشینحساب اومد و جایگزین محاسبه ذهنی شد.
مسیریابهای GPS اومد و جایگزین مسیریابی ذهنی شد.
هوش مصنوعی میآید و جایگزین تفکر انسانی خواهد شد.
روایت تاریک میگوید:
در چند سال آینده نسلی تربیت میشود که بدون AI حتی نمیتواند ایمیل بنویسد؛ و انسانهای بیقدرت و بیتفکر، راحتتر قابل مدیریت خواهند بود.
اگه بیایم به جای جستجو، فقط از AI سؤال میپرسی، AI تبدیل میشود به «مرجع حقیقت».
روایت تاریک میگوید:
هرکس مالک این سیستم باشد، ذهنها را میسازد. اگر AI چیزی را حقیقت اعلام کند، ۹۹٪ مردم همان را میپذیرند.
شرکتها نمیخواهند صبر کنند تا قانونگذاری یا رقیب جدی پیدا شود.
روایت تاریک میگوید:
شتاب امروز برای این است که زیرساخت «مغز جهان» به دست یک یا چند شرکت بیفتد و بعد امکان قطع، محدود یا گرانکردن دسترسی برای کشورها و مردم فراهم شود.
AI قرار نیست انسان را نابود کند؛ قرار است آن را به یک کاربر وابسته تبدیل کند: تولیدکننده دیتا، پرداختکننده اشتراک، و فاقد تفکر مستقل.
این روایت، از دل نگرانیهای واقعی بیرون آمده؛ اما نیمهکاره و اغراقشده است. بخشهایی از آن حقیقت دارد:
دادههای انسانی ارزشمندند و تعامل مردم کیفیت مدلها را بالا میبرد
وابستگی به تکنولوژی یک حقیقت تاریخی است
قدرت تعریف «حقیقت» خطری بسیار جدی است
شرکتها با سرعت حرکت میکنند تا بازار را از دست ندهند
پس ریشههای این ترسها واقعیاند.
اما ادامهاش؟ نه دقیق است، نه علمی.
بخش زیادی از RLHF توسط متخصصانی با حقوق واقعی انجام میشود.
تعامل مردم بیشتر برای بهبود سیستمهای جانبی و رتبهبندی پاسخها استفاده میشود نه برای «آموزش سخت مدل».
مدلها عمدتاً از دیتاستهای عظیم وب آموزش میبینند، نه از چتهای کاربران.
و مهمتر:
هر پیشرفتی که ایجاد میشود دوباره به مردم برمیگردد.
Cognitive Offloading پدیدهای طبیعی است.
مهارتهای کماستفاده کاهش مییابند؛ اما در مقابل، مهارتهای سطح بالاتر توسعه پیدا میکنند.
همانطور که:
ماشین حسابها آمدند، ریاضی پیچیدهتر رشد کرد
ابزارهای CAD آمدند، مهندسها توانستند پیچیدهتر طراحی کنند
هوش مصنوعی هم امکان جهش ایجاد میکند و صرفا نباید فقط جنبه تنبلی ذهن را مشاهده کنیم.
دنیا خواب نیست و عقب ننشسته است.
از AI Act اروپا گرفته تا مدلهای منبعباز مثل Llama و Qwen، تا ابزارهای Fact-Check و قوانین شفافسازی.
جامعه جهانی در حال ساخت سیستمهایی است که AI را به «منبع واحد حقیقت» تبدیل نکند.
رقابت AI شدیدترین رقابت ۲۰ سال اخیر تکنولوژی است.
شرکتها، دانشگاهها، مدلهای اوپنسورس و دولتها همه در بازیاند.
انحصار کامل، مگر در شرایط سیاسی خاص، عملاً شدنی نیست.
اینجا دقیقاً همانجایی است که چراغها روشن میشود. باید ببینیم در کنار روایت تاریک، روایت روشن به ما چه چیزی را نمایش میدهد:
عوش مصنوعی مهارتهای یک انسان تنها را چند برابر میکند.
هر فرد میتواند:
سریعتر پروتوتایپ بسازد و وارد بازار کسب و کار شود.
مثل یک تیم برنامهنویسی عمل کند.
در سطح یک پژوهشگر تحلیل کند.
مثل استودیوهای بزرگ محتوا تولید کند.
این توزیع قدرت در تاریخ کم سابقه است.
هوش مصنوعی میتواند بایاسهای شناختی را کم کند و این یعنی افزایش دقت تمدن و حاصل آن:
پیشرفت سریعتر در پزشکی، اقتصاد، مهندسی، تحلیل داده و…
وقتی هوش مصنوعی میتواند:
مدار تحلیل کند
دیتاشیت خلاصه کند
خطای طراحی بگیرد
کد بنویسد
معادلات حل کند
سطح یادگیری انسانها به شدت افزایش پیدا میکند.
یک دانشآموز در روستای دورافتاده، امروز میتواند با کیفیت مدرسههای ممتاز دنیا انواع علوم را به درو از هر نوع تبعیضی یاد بگیرد.
هوش مصنوعی قطعا عامل حذف شغلهایی در آینده خواهد شد، اما شغل هم میسازد:
AI Wrangler، Prompt Engineer، طراح سیستمهای هوشمند، سازنده ایجنتها، متخصص Alignment و دهها حوزه جدید.
در این پست، روایت تاریک، فقط سایهها را نشان میدهد.
اما نور هم هست، آن هم زیاد.
حقیقت این است که:
هوش مصنوعی میتواند انسان را وابسته کند، و میتواند او را توانمند کند
میتواند انحصار ایجاد کند، و میتواند فرصتهای بیسابقه بسازد
میتواند تفکر را محدود کند، و میتواند دربهای جدیدی از خلاقیت باز کند
هیچکدام از اینها «سرنوشت قطعی» نیست.
بستگی دارد به فرهنگ استفاده ما، به قانونگذاری، به رقابت، و به شعور جمعی بشر.
مسئله این نیست که هوش مصنوعی خوب است یا بد؛ مسئله این است که ما چگونه با آن همزیست میشویم.