Nina
Nina
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

کتاب کلکسیونر عطر #توهم بخوان

کتابی پراز حس خوب
کتابی پراز حس خوب




خب خب مثل همیشه بریم سراغ معرفی یک کتاب جدید

اگر دلتون میخواد کتابی بخونید که پراز توصیفات زیبا و پراز حس خوب باشه بهتون این کتاب رو معرفی میکنم

در حین خوندن کتاب حس میکنی همه جا پر ازبوی خوش عطرهاست❤️❤️❤️


معرفی کتاب کلکسیونر عطر

کتاب کلکسیونر عطر نوشته کتلین تسارو، رمانی تاریخی و گیراست که داستان تازه عروسی به نام گریس مونرو که ارثیه غیرمنتظره‌ای از یک فرد ناآشنا دریافت کرده را روایت می‌کند.

کتلین تسارو (Kathleen Tessaro) در اثر خود قصه گریس مونرو تازه‌عروسی را بازگو می‌کند که به نظرش با انتظارات هیچ کدام از افراد سرشناس و معروف لندن در دهه 1950 سازگاری و هم‌خوانی ندارد. او به طور غیرمنتظره‌ای از فردی غریبه به نام مادام اوا دورسی، ارثیه‌ای عجیب دریافت می‌کند. بعد از این اتفاق او تصمیم می‌گیرد هویت حامی‌اش مادام دورسی را کشف کند.

گریس با جست‌وجوی خود، به داستان زنی فوق‌العاده می‌رسد که با گذشت دهه‌ها در پاریس، لندن، مونت کارلو و نیویورک الهام‌بخش یکی از بزرگ‌ترین عطرسازان پاریس بوده و توانسته با سه عطر محبوب و پرفروش جاودانه شود. زندگی دورسی در درون گریس تغییر و تحول فراوانی ایجاد می‌کند و او باید بین شخصیتی که دارد و آنچه که دیگران از او انتظار دارند، یکی را انتخاب کند.

کتاب کلکسیونر عطر (The perfume collector) نامزد بهترین رمان تاریخی سال 2013 از سوی سایت گودریدز شد.

در بخشی از کتاب کلکسیونر عطر می‌خوانیم:

پیراهن قیمت زیادی داشت. بسیار بیشتر از آنچه گریس تابه‌حال برای چیزی در زندگی‌اش خرج کرده بود، اما کدام زن پشتش را به سرنوشت می‌کند؟

شادمان و خسته، دختران به طبقۀ پایین رفتند، از بخش وسایل جانبی گذشتند، از میان کیف‌دستی‌ها و سرانجام در مسیرشان به خروج برای جست‌وجوی تاکسی، به بخش آرایشی رفتند.

گریس جلوی پیشخوان با ردیفی از بطری‌های عطر، مکث کرد. یک بطری به‌طور خاص چشمش را گرفت. گرد بود، پر با مایعی کهربایی تیره و با سرپوشی طلایی تزیین شده بود. بطری‌ای بود که با آن آشنا بود، اما هرگز واقعاً به آن نگاه نکرده بود.

گریس ایستاد و آن را برداشت.

مالوری گفت: «اوه، آن را دوست دارم. گناه من... مادرم عادت داشت آن را بزند.» بازویش را دراز کرد. «اینجا کمی بزن، برای یادآوری روزهای قدیمی... »

گریس کمی روی مچ مالوری اسپری کرد. «قوی است... »

«می‌دانم. مامان همیشه آن را در موقعیت‌های خاص می‌زد.» مچش را بالا برد و بویید. «حالا که به آن فکر می‌کنم، می‌بینم باعث سردردم می‌شد.»

«این یکی از عطرهای مادام زِد است.»

مالوری به او نگاه کرد و تحت‌تأثیر قرار گرفت. «واقعاً؟»

تصویری روی آن بود، ارائه‌شده روی برگه‌ای طلایی روی شیشه؛ تصویری انتزاعی از یک مادر با بازوان باز که خم شده بود تا کودکی را در آغوش بگیرد. زیر تصویر نوشته شده بود: «جین لنوین.» دو پیکر قوس طلایی یکپارچه‌ای از محبت را شکل داده بودند



و اما بخش هایی ک برای من جذاب بودند..

?گریس یکی از شیشه ها را از قفسه برداشت عجیب بود چطور سریع او را از خود بیخود می کرد حس زودگذری از رضایت و عظمت به او داد که کاملاً نامرتبط با پیرامونش بود

? عطر باید داستانی بگوید از اینکه چه کسی هستی

? این عناصر بسیار خودمانی از یک زن هستند درست شبیه امضایش آهنگ صدایش و آن احساسات و حالات وجودش که بدون نام زبان هستند را میرساند

? مادام زد گفت همین حالا تمام تمام پاریس بوی یکسان میدهد چیزی اشتباه عمیقا اشتباه در مورد اتاقی پر از زنانی که همه بوی عطر یکسانی دارند

? از اولین چیزهایی است که متوجه می شوی هنگام بغل کردن کسی. بویش را استشمام می کنی...

گرمای موی معشوق

? بیشتر مشتریان می خواهند بویی بدهند مثل آنهایی که آرزو دارند، باشند. نه کسی که در گذشته بودند اما عطر سازها همیشه تلاش می کنند تا رایحه ای به دست آورند که مکان ها مردم و لحظاتی خاص را به یاد آورند. این چالش بزرگی است. نه تنها این که رایحه را درست به دست آوریم، بلکه همان تجربه کامل را به یاد آوریم

? هیچ چیزی قوی تر از حس بویایی نیست در یک لحظه قدرت دارد تورا به جایی انتقال دهد

? زنی که عطر خودش را بخرد مخلوق بی چاره ای است

?زن برای اولین بار به جلو خم شد رایحه ای از او والمونت را مسحور کرد فرمولی متمایز و منحصر به فرد که با سادگی طبیعی پوستش ترکیب شده و عطری از مشک و گرمای سوزان را خلق کرده بود

? شما باران را ساختید

باران...

بارانی تابستانی روی سنگ‌فرش نرم.

?فقط یک قانون وجود دارد

تو می توانی هر چیزی را به من بفروشی به شرطی که مرا ستایش کنی

وقتی تو به دیگران نیاز داریی بدون اهمیت اینکه آنها هم به تو نیازمندن..

تو باید هنر اغوا گری را بدانی

? اولین چیزی که باید در مورد ثروتمندان و امتیاز داران بدانی این است که آنها شبیه بچه ها هستند

آنها فقط چیزی می خواهند که نمی توانند داشته باشند،

اگر بدانند آمده ای چیزی به آنها بفروشی قبل از صبحانه قورتت می دهند

? آندره دومین چیزی که باید بدانی اینکه

تو درواقع عطر نمی فروشی تو خودت را می فروشی، تصویرت به عنوان نابغه، غیر عادی است

نمی توانی با بقیه یکی شوی باید متمایز به نظر بیایی

?از این جهت رایحه یک آرزو و یک هدف است نه فقط ابزاری برای اغواگری بلکه برای قدرت و مقام است

?سقف آینه ای دیوارهای ابریشمی همه کار او بود عادت داشت بگوید،

چیزی جدیدی به آنها بده که نگاه کنند..

حتی اگر بالای سرشان باشد و آنها بخواهند ساعت‌ها به آن خیره شوند


برای خوندن کتاب میتونید از اپلیکیشن طاقچه بالینک زیر کمک بگیرید❤️❤️


https://taaghche.com/book/70501



طاقچهویرگولتو هم بخوان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید