وقتی وارد باشگاه محتوا شدم، فقط دنبال این بودم که محتوام بهتر شه.
میخواستم یاد بگیرم چی بنویسم که مخاطب جذب شه چطوری کپشن بچینم ساختار مقالهها چه شکلی باشه…
اما چیزی که واقعاً یاد گرفتم خیلی عمیقتر از این حرفا بود.
تجربهی دیدن خودم اونم بدون ماسک
راستش رو بخواید سالها بود که یهجورایی پشت مشغلههام قایم شده بودم.
منتظر یه زمان خاص یه انرژی عجیب یه شرایط بهتر برای شروع ولی توی باشگاه، شرایط خاصی در کار نبود تمرین بود ، بازخورد بود، همراهی بود…
و وقت محدودی که مجبورت میکرد انجام بدی، نه اینکه فقط فکر کنی.
کمکمربی؟ یعنی کسی که واقعاً باهات راه میاد
فکر نمیکردم قراره یه نفر واقعی تمرینهامو بخونه، بازخورد بده، تشویقم کنه.
ولی این اتفاق افتاد و بهم یاد داد چقدر نیاز داشتم کسی بهم بگه: داری درست پیش میری ادامه بده.
کمالگرایی؟ خداحافظ!
من همیشه از اونایی بودم که تا چیزی کامل نشه، حتی نشونش نمیدم.
ولی اینجا دیگه وقت اون همه فکر کردن نبود.
باید مینوشتم میفرستادم منتشر میکردم.
و جالبه… نهتنها چیزی خراب نشد که از خودم راضیتر هم شدم!
از خجالت کشیدن تا مشتاقِ انتشار بودن
قبلاً وقتی میخواستم یه محتوا منتشر کنم دلم میلرزید.
نکنه کسی خوشش نیاد؟
الان؟ نهتنها نمیترسم بلکه شوق دارم برای ساختن و فرستادن.
منتظرم ببینم چی میسازم بعدی!
تمرینی که فقط برای یادگیری نبود برای رشد شخصی بود
مشقهای باشگاه فقط تمرین نوشتن نبودن.
یه تمرین بودن برای اینکه ببینی با خودت چندچندی.
با ذهن خستهات با ترسات با اهمالکارت با اون صدایی که میگه نه الان نه بعداً
و حالا که این فصل رو گذروندم حس میکنم نه فقط یه نویسندهی بهترم بلکه یه نسخهی بهتر از خودمم.
و یه چیز مهم آیندهای که دلم میخواد بسازم
تو این مسیر بیشتر از قبل مطمئن شدم که میخوام آموزشهام رو دسترسپذیر کنم.
برای ناشنواها برای کسایی که کمتر دیده شدن، برای همهی اونایی که به یه قدم اول نیاز دارن.
باشگاه محتوا برام فقط یه دوره نبود، یه یادآوری بود که:
میشه از دل تمرین، رشد کرد.
میشه با خودت روبهرو شی.
میشه ترس رو بذاری کنار و شروع کنی.
اگه دنبال اینی که واقعاً حرکت کنی، پیشنهاد میکنم یه نگاهی به این باشگاه بندازی.
شاید اون قدم اول، همین باشه.
#باشگاه_محتوا #تجربه_شخصی #تولید_محتوا #دسترسپذیری #عملگرایی