نورا
نورا
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

چالش کتابخوانی طاقچه : دومین بهار

"دومین بهار" مجموعه داستانی از "آلیستر مک لاود"، نویسنده ی کانادایی است که اصالت اسکاتلندی دارد. این مجموعه داستان ها را خود نشر بیدگل کنار هم گذاشته و ترجمۀ پژمان طهرانیان هم واقعاً عالی بود. اینکه به اصالت اسکاتلندی نویسنده تاکید کردم برای این بود که در تمامی این داستان‌ها این هویت نقش پررنگی دارد. محور داستان‌ها همواره یک خانواده‌ی اسکاتلندی است که به زبان گالیک صحبت می‌کند. خانواده‌هایی که در اقلیت هستند و آدم‌هایی که انگار اگر آلیستر از آن‌ها نمی‌نوشته، برای همیشه در تاریخ فراموش می‌شدند.

دومین بهار
دومین بهار

یک بخش مهم و مشترک دیگر تمامی داستان‌ها، ارتباط عمیق انسان‌ با طبیعت است. و آلیستر به زیبایی توانسته این پیوند را به تصویر بکشد و توصیفاتش آنقدر از حیوانات دقیق است که گویی آلیستر می خواهد نشان بدهد برایش یک انسان و یک حیوان در سطح یکسانی قرار دارند، به یک اندازه مهم هستند و به یک اندازه شایستۀ توجه و توصیف دقیقند.

یک آواز گالیک که در کتاب به آن اشاره شده آواز "mo chridhe trom" به معنی "قلبم سنگینه" است. متأسفانه کیفیت مناسبی از آهنگ پیدا نکردم، لذا به جایش یک آهنگ دیگر به اسم "Gradh Geal Mo Chridhe" برایتان می گذارم :) زبان گالیک زبان بسیار لطیفی است و فقط خواستم این لطافت را شما هم احساس کنید.

هدایت به صفحۀ آهنگ

گزیده‌هایی از متن

آلیستر دیدگاه جالبی در مواجهه با مرگ دارد. جایی نوشته :

اگر مرگ ما را فرابخواند، شاید ما هم با مرگ خودمان رودردرو شویم. با این همه، من فقط چون زنده‌ام می‌توانم به چنین احتمالاتی فکر کنم.

در کلامش بویی از صداقت شنیده می‌شود، که شاید همین هم باعث شده بتواند چنین توصیفات زیبایی ارائه بدهد:

حالا هفتاد و هشت سالش بود و ظاهراً بهتر آن است که سن دقیقش را بگوییم، نه اینکه سعی کنیم به توصیف‌هایی متوسّل شویم از این قبیل که «پیر» بود یا «خوش‌بنیه» بود یا «جوان‌تر از سنش» بود.

کنایه‌ای هم به رسومات و دین می‌زند :

داستان زن جوانی را به یاد آورد از نسل قبل خانوادۀ خودش که با مردی جوان از درۀ مکنزی‌ها که «دین درستی نداشت» ازدواج کرده بود. آن موقع اوقات خانواده‌ها حسابی تلخ شده بود و حتی با هم حرف نمی‌زدند، تا وقتی که همۀ آن‌ کسانی که می‌دانستند «دین درست» کدام است مردند.

و ما مدام در داستان‌ها انگار با آخرین بقایای یک نسل، یک خاطره یا یک فرهنگ مواجهیم:

بعد از رفتنشان، زن طول و عرض جزیره را پیمود. نام همۀ مکان‌ها را بارها و بارها تکرار کرد. خیلی‌هایشان را به گالیک، و حیرت کرد از اینکه آن مکان‌ها باقی می‌ماندند اما نامشان ناپدید می‌شد.

کیفیت کتاب

نمی‌دانم این اشکالاتی که می‌خواهم نام ببرم به طاقچه مربوط می‌شود یا به ناشر. در جاهایی از کتاب که از واکه‌ها استفاده شده بود، متن بهم ریخته بود. یک نمونه را در زیر می ‌بینید :

مسئله دیگر در مورد توضیحات کتاب بود. معمولاً طاقچه یک لینک ایجاد می‌کرد که با کلیک روی شمارۀ بالانویس، محتوای توضیحات نمایش داده می‌شد. اما در این کتاب هیچ یک از توضیحات لینک نشده بودند و متن ساده‌ای بود که باید خودت در صورت تمایل با انتهای کتاب چک می‌کردی.

خوشبختانه ایراد املایی و ویرایشی وجود نداشت.

سخن آخر

بعد از خواندن کتاب احساس کردم خوب می‌بود اگر قبل از خواندنش، کمی در مورد تاریخ اسکاتلند و تاریخ قوم سلت خوانده بودم. چون احتمالاً آنموقع درک بهتری از تنهایی‌ها و دورافتادگی‌های وصف شده در داستان داشتم. با اینحال یک پیش‌نیاز نیست، فقط به همذات پنداری با شخصیت‌ها و موقعیت‌ها کمک می‌کند.
به طور کلی کتاب خوبی بود، نمی‌گویم از دسته‌ کتاب‌های "حتماً بخوانید" یا "فوق‌العاده بود" است، ولی داستان‌ها ارزش خواندن و فکر کردن داشتند و من از 5 به کتاب امتیاز 3 می‌دهم. که یعنی دوستش داشتم :)

https://taaghche.com/book/71943/%D8%AF%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%B1

(در پرانتز می‌گویم، نمی‌دانم طاقچه چه ایرادی پیدا کرده، قبلاً اینطور نبود. من وقتی کلمه‌ی بهار را جستجو می‌کردم، این کتاب هم یکی از گزینه‌های پیشنهاد شده بود. ولی به تازگی وقتی این کلمه را جستجو می‌کنم به نظر می‌رسد "تمام" کتاب‌هایی که در عنوانشان بهار دارند، از جمله این کتاب، نمایش داده نمی‌شوند. مگر اینکه خودم "دومین بهار" را جستجو کنم. امیدوارم حل شود.)

اسکاتلند
اینجا کتاب‌هایی که خونده‌م رو ثبت می‌کنم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید