هنوز هم نمیدانم جوابم به این سوال چه حرفی باید باشه اما وقتی که به آدم هایی را میبینم که،بخاطر انتخاب رشته ی اشتباه چهار سال از زندگیشان را با زور و اجبار دیگران گذرانند و بعدش دیگر باز هم به اجبار وارد دنیای کار،می شوند تنها حرفی که میتوانم،بزنم این است که نمی تواند.
اما طرفی که باید این حرف را بهش بزنم خواهرم است،نسیما.
حقیقتش برایم واقعا سخت است که برم و تمام رویاهاش را در چند کلمه به طور کامل نابود کنم
برایم سخت که بهش بگم هیچ وقت نمیتوانی وارد دنیای سینما شوی.
از طرفی سوسوی امیدی در گوشه ی قلبم بهم می گوید که نسیما میتونه
و از طرفی وقتی دیگران ازم میپرسن که میتونه نمیدانم چه جوابی باید بدهم
حتی خودم هم نمیدانم تکلیفم برای آینده چیست نمیدانم که اصلا آینده ای وجود دارد یا نه؟