کتاب آدمخواران به نوشته آقای ژان تولی، نویسنده ای فرانسوی و متولد سال 1953، است. این کتاب دومین اثر مشهور اوست که در ایران به چاپ رسید.

اگر بخواهم این کتاب را در جمله ای کوتاه نقد کنم، باید بگویم که کتاب آدمخواران بهطرز وحشیانهای حقیقت را بیان میکند؛ حقیقتی از افراد یک جامعه که چگونه گوش و چشم های خود را بسته و به پیروی از یک سنت و خرافهای دهان به دهان چرخیده، زندگی و امید و آرزوی شخصی را بهراحتی از بین میبرند.
در کل، کتاب بر مبنای داستانی واقعی در یک روستای فرانسوی و در سالی که فرانسه با دولت همسایه خود پروسی در جنگ است رخ میدهد . اتفاقات این کتاب به گونهای است که امکان ندارد باور کنید کل حوادث آن در کمتر از یک نصف روز و در یک روز شاد اتفاق افتادهاست. حوادثی که در آن شخصی به نام آلن دومونِی، نماینده و جانشین بخشدار روستا، سر یک اشتباه شنیداری به چنین طرز فجیع و وحشتناکی از بین میرود. آن هم اشتباهی توسط یک فرد روستایی مست!
مردم روستا به پیروی از جَو پیش آمده و عصبانیت ناشی از جنگ، شخصی نجیبزاده، که با وجود معافیت کامل از سربازی (بهخاطر پای لنگانش) باز تصمیم به جنگیدن برای میهن را دارد، بهراحتی سلاخی و توبیخ میکنند. در این کتاب، مردم روستا را اشخاصی متعصب، بیسواد و دائمالخمر نشان میدهد. از آنجایی که جنگ بین فرانسه و پروسی زمان زیادی ادامه داشت، روستاهای زیادی درگیر قحطی و خشکسالی و فقر شده بودند.

در کل، کتاب آدمخواران را به افرادی با روحیه بسیار حساس پیشنهاد نمیکنم؛ چراکه صحنه هایی که به نوشته و به تصویر کشیده شده بسیار تلخ و غیر انسانی میباشد.
شاید بعد از خواندن این کتاب باخودتان فکر کنید چگونه ممکن است آدمها این چنین به همنوع خودشان رحم نکنند؟ و آیا همیشه حق با اکثریت افراد است؟ آیا باید چشم و گوشهای خود را بگیریم و به دنبال جمعیت پیش رویم؟ شما چه فکری میکنید؟
اگر شما هم لذت خواندن کتاب آدمخواران را تجربه کردهاید، لطفا با بهاشتراکگذاری نظراتتان درباره این کتاب ما را خوشحال کنید.