ویرگول
ورودثبت نام
افق روشن
افق روشن
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

شعر ناب

? لب ما و قصه زلف تو، چه توهمی، چه حکایتی!

? تو و سر زدن به خیال ما، چه ترحمی، چه عنایتی!


? به نماز صبح و شبت سلام، و به نور در نَسَبت سلام

? و به خال کنج لبت سلام، که نشسته با چه ملاحتی


? به جمال، وارث کوثری، به خدا محمد دیگری

? به روایتی خود حیدری، چه شباهتی، چه اصالتی!


? بلغ‌العلی به کمال تو، کشف‌الدجی به جمال تو

? به تو و قشنگی خال تو، صلوات هر دم و ساعتی


? شده پر دو چشم در ازل، یکی از شراب و یکی عسل

? نظرت چه کرده در این غزل، که چنین گرفته قرابتی


? تو که آینه تو که آیتی، تو که آبروی عبادتی

? تو که با دل همه راحتی، تو قیام کن که قیامتی


? زد اگر کسی در ِخانه‌ات، دل ماست کرده بهانه‌ات

? همه جا گرفته نشانه‌ات، به چه حسرتی، به چه حالتی!


? نه مرا نبین، رصدم نکن، و نظر به خوب و بدم نکن

? ز درت بیا و ردم نکن، تو که آستان سخاوتی

.........☆☆☆........

شاعر: جناب آقای قاسم صرافان

پ ن: قرائت شده در محضر رهبر انقلاب اسلامی

تاریخ 1390/03/25

امام زماناللهم عجل لولیک الفرجمناجات
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید