زندگی مجموعه ای از انتخاب های ماست. از زمانی که بیدار میشویم شروع به انتخاب میکنیم، انتخاب اول این است که اصلا بیدار شویم یا به خواب خود ادامه دهیم.
این ها جملات کلیشه ای هستند. جملاتی که امروزه در هر سایت و کتاب خودشناسی و خودیاری و انگیزشی میتوان یافت.
اما یک موضوع جالبی وجود دارد. یکی از این انتخاب ها به نظر مهم تر از بقیه می آید.
بله! انتخاب مسیر زندگی
مسیر زندگی قبل از آنکه به انتخاب سبک زندگی و شغل و اینجور چیزها برسد، انتخاب مهم تری پیش روی خود دارد.
اجازه دهید اسمش را بگذاریم انتخاب نوع مسیر زندگی:
"نوع زندگی به ما میگوید که برآیند تمام کارهایی که میکنیم به کدام سمت است"
و جالب تر آنکه هرچیزی که شما برای انجام دادن درنظر بگیرید نهایتا به دو مسیر ختم میشود:
شاید الان به نظر بیاید که این دو یکی هستند یا مکمل هم اند یا جزئی از هم هستند ولی بیایید بیشتر بیندیشیم و عمق قضیه را بفهمیم.
به کارهایی که امروز انجام دادید فکر کنید یا اگر بهتر میخواهید نتیجه بگیرید یکی دو روز کارهایی که انجام میدهید را جایی بنویسید و بعد شروع به بررسی کنید.
کارهایی که ما در زندگی انجام میدهیم یا کارهایی هستند که همان وقت یا در زمانی نزدیک باعث حس خوب شادی در ما میشوند و یا کارهایی هستند که شاید درآینده باعث این حس شوند.
میگویند در لحظه زندگی کنید. این جمله کمی اشکال دارد؛ نه به خاطر در لحظه زندگی کردن، به خاطر اینکه شما همین حالا هم در لحظه زندگی میکنید.
با نگاهی به کارکرد مغز انسان متوجه میشویم که مغز صرفا توانایی درک لحظه را دارد. اگر شما امروز کار سختی برای تحقق رویاهای خود در آینده انجام دهید مغز آن کار را لذت بخش نمیداند (مگر آنکه با رویا پردازی و تجسم آینده در زمان حال به مغز خود این موضوع را بفهمانید!). دلیلش هم واضح است، لذت برای مغز به صورت ترشح هورمون هایی تعریف میشود. هورمون ها باشند احساس خوشی و تمایل به تدام آن کار پیدا میکند و هورمون ها نباشند شما را به سمتی میبرد که هورمون ها ترشح شوند.
پس تعجبی ندارد اگر ورزش کردن برای عموم مردم سخت است (بجز آنان که از خود ورزش لذت میبرند) و خوردن خوراکی های خوشمزه راحت. حتی اگر شما با تمام وجود بدانید که ورزش برای سلامتی مهم است و باعث تناسب اندام و هزار منفعت دیگر درآینده میشود، باز هم مغز شما در لحظه برای خوردن خوراکی ها هورمون ترشح میکند و لذت میبرد. پس ناخودآگاه شما را به سمت آن کار میبرد.
خب حالا چه؟ حالا چه کار کنیم؟
انتخاب!
ولی قبلش دو تعریف دیگر بگوییم
خوشحالی: "فعالیتی که با انجام آن هورمون های شادی در مغز شما ترشح میشوند"
خوشبختی: "فعالیتی که با انجام آن امکان ترشح مستمر هورمون های شادی درآینده در مغز شما فراهم میشود"
اگر بخواهیم بیشتر موضوع را بسط دهیم باید بگوییم خوشبختی برخلاف خوشحالی دارای همه حواس است: حس درد، رنج، اضطراب، خستگی و شادی. ولی جنس شادی خوشبختی با خوشحالی متفاوت است. برای مثال خوشحالی حس شادی گرفتن نمره ای عالی با تقلب در امتحانات است ولی خوشبختی حس شادی گرفتن نمره ای عالی پس از ساعت ها تلاش و زحمت است. این ها در لحظه یکی هستند ولی تفاوت زمانی آغاز میشود که شما فکر میکنید.
فکر برخلاف ساختار فیزیولوژیک مغز میتواند چیزی فراتر را درک کند:
آینده!
آینده واقیت زندگی است.
"واقعیت زندگی مجموعه از حواس مختلف است، حس درد، رنج، اضطراب، خستگی و شادی"
پس در نگاه دقیق تر شما هنگامی که شب قبل از خواب لحظه ای چشمانتان را میبندید و فکر میکنید، این واقعیت زندگی است که میبینید نه توهم خوشحالی های روزمره. بله درست خواندید. خوشحالی در برابر خوشبختی صرفا توهمی برای مدت زمان کوتاهی است.
در برنامه مهران مدیری این سوال جالب از مهمانان پرسیده میشد که آیا حس خوشبختی دارند یا نه؟
و سپس خود مهران مدیری در برنامه خندوانه تعریف خودش از حس خوشبختی را به صورت حسی درونی و غیر وابسته به عوامل بیرونی ارائه میدهد.
بله همینطور است ولی به شرطی که شما معنای زندگی را بدانید و بدانید که اصلا قرار است چه شود و ما برای چه اینجاییم.
ترجیح میدهم این پست را طولانی تر نکنم و ادامه مطلب را در پست دیگری خدمتتان بگویم.
ممنون از وقتی که برای خواندن گذاشتید. لطفا اگر نظری دارید برای بیشتر فکر کردن و بهبود تفکراتم آن را در میان بگذارید.