ویرگول
ورودثبت نام
رامین هوبخت
رامین هوبختمن از خاکستر گذشته‌ام رشد می‌کنم. نه اینکه در آن بسوزم. 私は過去の灰から成長する。そして私はその中で決して燃えることはないだろう。
رامین هوبخت
رامین هوبخت
خواندن ۳ دقیقه·۹ ماه پیش

معرفی کتاب زنی در برلین

به نام خداوند بخشنده مهربان

یکی از سوژه‌هایی که برای خواندن رمان و یا دیدن فیلم سینمایی دوست دارم ؛ جنگ است. به همین دلیل نیز یکی از مکان‌هایی که مدت‌ها برای قدم زدن انتخاب می‌کردم ؛ قطعه شهدا بود. کتاب‌های زیادی در مورد جنگ ایران و عراق خواندم و تا روزیکه با آن رزمنده که همرزم (شهید همت) بود ؛ در قطعه شهدا برخورد نکرده بودم ؛ محتوای این کتاب‌ها را نزدیک به واقعیت می‌دانستم. غافل از اینکه این قبیل کتاب‌ها بسیاری از واقعیات را سانسور کرده‌اند ومطالبش به شدت یکسویه نگر ، به زیور تبع آراسته شده تا آنچه را می‌خواهند و باید و شاید به نفع خود مصادره کنند. روایت آنان که در خط مقدم بودند ؛ با حکایت این کتاب‌های تحریف شده بسیار متفاوت است.

اغلب ما به‌خصوص در مورد جنگ جهانی دوم ، کما‌بیش ، جسته و گریخته مطالبی خوانده‌ایم و یا فیلم‌های معروفی در این ژانر دیده‌ایم. حداقل برای من ، عمده این آثار از دیدگاه متفقین بوده است. مانند فیلم (توپ‌های ناوارون) و بسیاری دیگر … و کتاب جالبی به عنوان (جنگ چهره زنانه ندارد) به قلم سوتلانا الکساندرونا الکسیوویچ که واگویه‌های مستند آن دسته از زنان روسی است که در جنگ مقابل آلمان حضور داشته‌اند. برای نوشتن متن زیر از کتاب جنگ چهره زنانه ندارد ،از آنچه به خاطر دارم کمک می‌گیرم:

… سی دو نفر بودیم که کنار یک ساختمان خرابه در محاق علف‌هایی با ساقه‌های بلند پنهان شده بودیم. آلمان‌ها با سگ‌های ژرمن شپرد در حال گشت‌زنی در دشت بودند. اگر ما را پیدا می‌کردند رحمی در کار نبود. در دم همه‌ی ما رو می‌کشتن. ناگهان شیون کودکِ نوزادِ زنی که از گشنگی گریه می‌کرد ؛ تمام نگاه‌ها را به سوی او جلب کرد. کودک چیزی از حضور آلمان‌ها نمی‌فهمید. مادر در حالیکه اشک می‌ریخت گفت: باشد خودم انجام می‌دهم. کودک را در چشمه آب آن نزدیکی فرو برد و چند لحظه بعد او دیگر ساکت بود ….

حال این کتابی که اخیراً در حال خواندنش هستم و تقریباً به انتهای آن نزدیک شدم بر خلاف آنچه تا کنون دیده‌ام و خوانده‌ام ؛ جنگ را از منظر یک شهروند زنِ آلمانی روایت می‌کند. این زن که حاضر نشده نامش فاش شود ؛ خبرنگار است و قلم روانی دارد.

چیزی شبیه روایت (آنه فرانک) پرده از واقعیات زندگی غیر نظامیان آلمانی بر می‌دارد. از سهیمه بندی غذا می‌گویند. از پناه گرفتن در زیر زمین ساختمان‌ها و جو حاکم بر آن جمع. از بمباران‌ها و از اینکه مردم چگونه برای بقاء تلاش می‌کردند. و از روس‌هایی که برلین را تصرف کرده بودند می‌گوید.

در قسمتی از این کتاب نویسنده تأثیر پذیرفته از جنگ نظریه جالبی را مطرح می‌کند:

… حاصل جمع اشک‌های ریخته شده همواره ثابت می‌ماند. برای هر ملتی مهم نیست چه پرچمی بالای سر دارند یا چه سیستم حکومتی‌ای ، مهم نیست به چه خدایی و چه دین و آیینی باور داشته باشند. یا در آمد متوسطشان چه باشد ؛ حاصل جمع کامل اشک‌ها و رنج‌ها و وحشتی که هر انسانی باید به عنوان هزینه برای موجودیتش بپردازد ثابت است و توازن بر سر جایش باقی می‌ماند …

در جایی خوانده‌ام این‌گونه نوشته‌ها که با کمک از خلاقیت نویسنده به بیان واقعیات می‌پردازد (نا داستان) نام دارد. شاید نظیر آنچه ماجراجوی یکجا نشین در بی‌نقاب‌های زیبایش می‌نویسد.

جنگ ایرانجنگ جهانیفیلم سینمایینوشتن متنکتاب
۱۲
۸
رامین هوبخت
رامین هوبخت
من از خاکستر گذشته‌ام رشد می‌کنم. نه اینکه در آن بسوزم. 私は過去の灰から成長する。そして私はその中で決して燃えることはないだろう。
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید