چندین ماه پیش بود که فیلم Hereditary را تماشا کرده بودم. البته با اینکه این فیلم به مذاق من چندان خوش نیامد ولی پایان فیلم همچنان من را درگیر خودش کرده بود. اگر شما مثل من هستید این نوشته برای شما خوشایند خواهد بود.
فیلم Hereditary ساخته آقای اری آستر در ژانر وحشت است. آقای آستر فیلم دیگری در همین ژانر به نام Midsommar را مرحله پس از تولید دارد.
پس از اکران اولیهاش در جشنواره ساندس، Hereditary به فیلمی معروف شده بود که بعد از تمامشدن همچنان ببینده را با خودش درگیر نگه میدارد. کارگردان و نویسنده این فیلم آقای آستر اثرش را یک درامخانودگی توصیف کرده است که تبدیل به یک کابوس میشود. فیلم اقای استر به همان اندازه که به خون و خشونت و غافلگیری برای ترساندن مخاطب تکیه میکند به ایجاد احساسات وحشت و سرگردانی در مخاطب برای ترساندن نیز بهره میگیرد.
فیلم Hereditary حس تراژيک گیر افتادن در چرخه غم را نمایش میگذارد گویی که یک اتفاق بد و ناگوار، دیگر اتفاقات بد را فرامیخواند تا آنجایی که زنجیرهی اتفاقات مصیبت بار به حدی زیاد میشود که شما حس میکنید که زندگیتان طلسم شده است.
مصداق این حس آنی گراهام است. زندگی موفقیتآمیزش به عنوان یک هنرمند میناتوریست و مادر دو فرزند وقتی که مادرش اِلن میمیرد به آشفتگی کشیده میشود. مرگ مادر آنی به مثابه کاتالیستی برای ریزش بهنمی از وحشت و دلشکستگی و درد از دست دادن عزیزان عمل میکند، بهمنی که آنی و خانودهاش از رهایی از آن ناتواناند.
در ابتدای فیلم ما تصور میکنیم دختر خانوده، چارلی برای همیشه از دست رفته است. قطع شدن سر چارلی به واسطه بیرون بردن سرش از ماشین هنگامی که برادرش ماشین را به سرعت در نزدیکی یک تیر تلفن میراند، خانوداهاش را غرق در غم و اندوه و حس مجرم بودن کرد.
تلاشهای از سر ناچاری مادرش برای تماس با چارلی مُرده و بازگردان او به جمع خانودگیشان منجر به بیشتر آغشته شدن خانوده به ترس و وحشت بیشتر شد.
زمانی که آنی مادر خانوده در مییابد که کارهایش برای بازگردانده چارلی نقشهی مادر مردهاش بوده، دیگر دیر شده است. نقشهای که تبعات وحشتناکی در پی خواهدشد.
در پایان فیلم است که ما میفهمیم نقشهها و توطئههای شیطانی اِلن در خدمت چه کسی بوده است. همه آنها برای چارلی بوده. چارلیای که ما میبینم دیگر خود چارلی نیست بلکه شیطانی به نام Paimon است.
بر اساس علم شیطانیشناسی و علومغریبهی قرون وسطایی، Paimon یکی از چندین خدمتکاران شیطان است. شخصیت Paimon معمولا در تصاویر قدیمی سوار بر شتر دیده میشود و اغلب در عوض درخواستی، علم و ثروت به انجام دهنده درخواست اعطا میکرده است. مادرِ آنی، اِلن رهبر کالتی بود که به Paimon ایمان داشتند. اِلن قبل از مرگش نقشهی زیرکانه و دقیق خودش را برای تقدیم خانوادهاش به شیطان اغاز کرده بود. پیش از آنکه حوادث درون فیلم آغاز شوند ما میفهمیم که اِلن، از نوهاش چارلی برای میزبانی روح شیطان استفاده کرده است. اگرچه Paimon از اینکه دختری سیزدهساله شود خوشش نمیآید و بجای آن درخواست کالبدی مردانه را میکند.
در این مرحله است که اِلن میمیرد و اعضای باقیمانده گروه مسئولیت اجرای نقشه و تحقق رویای اِلن را برعهده می گیرند. آنها از قدرت Paimon استفاده میکنند تا مرگ چارلی را رغم بزنند. رهبر جدید گروه، جوآن طرح دوستی با آنی میریزد تا او را متقاعد کند جلسهی احضار روح برای دخترش چارلی برگزار کند.
نقشهی جوآن عملی میشود و آنی با چارلی ( در واقع Paimon) ارتباط برقرار میکند. آنی با انجام این کار به طور ناخواسته مراسمی شیطانی را بجا میآورد که از طریق آن Paimon اجازه پیدا میکند پسر آنی، پیتر را بعنوان کالبد جدیدش استفاده کند. وقتی آنی جسد بیسر مادرش را در حالتی خاصِ مراسمات شیطانی پیدا میکند و در مییابد چه اشتباهی مرتکب شده است در ادامه تلاش میکند دفتر نقاشی چارلی را بسوزاند تا بلکه بتواند بدین ترتیب ارتباط خودش را با ارواح شیطانی و ماورالطبیعه قطع کند.
متاسفانه Paimon برنامههای دیگری را برای آنی در آستین دارد. هنگامیکه آنی دفتر نقاشی چارلی را به آتش میکشد همسرش استیو همزمان به آتش کشیده میشود و خود آنی توسط نیروهای تاریکی تسخیر میشود.
اینجا در واقع جایی است که پایان دیوانهوار Hereditary آغاز میشود. پیتر از خواب بیدار میشود و درمییابد که در خانه تنهاست، خانهای که حالا از بوی تفعن پر شده است. او پی بو را میگیرد و به جسد سوخته و ذغال شدهی پدرش در اتاق مهمانی میرسد که به همراه آن یکی از اعضای گروهشبهمذهبی را میبیند که لخت مادرزاد در هال خانه در حال گشتزنی است. در حالیکه حواس پیتر توسط مرد لخت ترسناکی که در راهرو ایستاده پرت شده است آنیِ تسخیر شده به او حملهور میشود.
آنیتسخیر شده اکنون این قدرت را دارد که مثل عنکبوت از در و دیوار بالا برود و پیتر بختبرگشته را در خانه تعقیب کند.
پیتر که برای پنهان شدن به اطاق زیر شیروانی پناه میآورد با انبوهی از اعضای لخت کالت روبرو میشود در ادامه مادرش را در هوا شناور میبیند در حالیکه با سیمی مشغول بریدن گردن خود است. پیتر از ترس خودش را از پنجره اطاق به پایین پرتاب میکند و درون باغچه خانه فرود میآید. نوری مرموز وارد بدن پیتر میشود و لحظاتی بعد او بلند میشود و روی پاهایش میایستد بدون آنکه اثری از افتادن روی او مشاهده شود. پیتر دیگر خودش نیست.
در حالیکه پیتر راهش را پیش میگیرد بدن بیسر مادرش از پنجره اطاق زیرشیروانی به پرواز در میآید و به سمت خانهی درختی میرود.
پیتر از نردبان خانهی درختی بالا میرود و آنجا اعضای کالت را میبیند که در انتظارش هستند و گویی جشنی برایش ترتیب دادهاند .سر قطعشدهی چارلی با تاجی روی مجسمهای جای داده شده است و بدنهای بیسر مادر و مادربزرگ پیتر به حالت سجده بمانند اینکه در حال پرستشاند روبروی چارلی قرار دارند. همچنین اعضای ردهبالای کالت در برابر این مجسمه زانو زدهاند که در بین آنها شخصیت جوآن را نیز میبینیم در ادامه جوآن تاج را روی سر پیتر قرار میدهد و در حالیکه پیتر را به اسم چارلی خطاب میکند به او توضیحاتی میدهد. جوآن به پیتر/چارلی توضیح میدهد که آنها دیگر شیطان Paimon هستند.