معتقدم که بهار شدیدا با ما انسانها هماهنگه. نه آفتابِ شادش پایداره، نه ابرهای دلگیرش و نه اشکهای بارونیش. کاملا در تعادله. از آب و هواش گرفته تا طبیعت بکرش. شاید دمدمی مزاج باشه؛ اما واقعیه.
بهار برای من یه خداحافظی بزرگه. همین که شروع میشه، از تمام تعلقات سال قبلش کنده میشم و احساس تازگی و نو بودن، درون و بیرونم رو پر میکنه.
دروغ چرا؛ اینکه متولد این فصل زندگیبخش از سالم، هم باعث افتخارمه، هم ارادتم رو بهش زیاد میکنه.
توی یه جمله چیزی که دستاورد امسالم از شناخت خودم بود رو میگم:
I can be everything and anyone if I want.
اون اگر خیلی حیاتیه. رو هر چی تیکش بخوره، مثل قبل نمیشم.
دوست داشتم مثل پارسال یه کوله پشتی بنویسم اما کم و بیش ازشون تو پستهای همین یک سال صحبت کردم. پس مرورش با خودم.
ازتون ممنونم که یک سال دیگه نگاهتون رو به کلماتم بخشیدین تا معنا بگیرن و زنده بشن!
امیدوارم توی سال جدید، به چیزی که قلبا میخواید برسید و گوشهی چشمهاتون از لبخند و قهقهههاتون چین بخوره.