من دهه شصتیم😉 لیسانسم مهندسی کامپیوتره ،۵ سال فریلنسر بودم و ۱۰ سال کارمند و ۳ساله که سفالگرم. اینجا میخوام راحت و بی نقاب از خودم بنویسم .
بلوغ و پختگی
با گذر زمان سن انسانها بالاتر می رود اما این افزایش سن الزاما به بلوغ وپختگی بیشتر منجر نمی شود. حتما افراد مسنی را دیده اید که شبیه بچه ها رفتار می کنند و شاید هم جوانانی که انقدر پخته هستند مانند افراد کهنسال رفتار می کنند.

آنچه انسانها را به بلوغ و پختگی می رساند بنظرم اول از همه تربیت خانواده است ، خانواده هایی که فرزندان خود را مسئولیت پذیر بار می آورند ، به رشد پختگی و بلوغ در آنها کمک می کنند.
دومین عامل شاید تجربه است. اینکه ما در زندگی چه تجاربی کسب می کنیم در روند بلوغ ما تاثیر زیادی دارد. فردی که در جامعه شغلی داشته باشد پخته تر از کسی است که در خانه کار می کند یا خانه دار است. هرچه تعاملات با انسانها و شرایط دشوار در زندگی بیشتر می سود میزان تجربه و پختگی افراد هم بیشتر می گردد.
آخرین عامل در پختگی و بلوغ هم این است که ما در زندگی مرکز کنترل درونی داریم یا بیرونی !
یعنی عادت کرده ایم همه عمر تقصیرها را گردن شرایط و خانواده و جامعه و آدمها بیندازیم (مرکز کنترل بیرونی) یا اینکه سهم مسئولیت خودمان را از اتفاقات می پذیریم و می گوییم انتخاب خودم بوده که فلان اتفاق رخ داده است.(مرکز کنترل درونی)
اولین نشانه پختگی یک فرد این است که در زندگیش از شرایط می نالد یا از خودش…
هرجایی ببینم کسی در رابطه دوستی ، عاطفی یا کاری مدام از طرف مقابل بد می گوید و یا تقصیرها را گردن شرایط و همکار و مدیر و پارتنر و جامعه و حتی در اشل بزرگتر گردن شانس و تقدیر و خدا می اندازد میفهمم که این فرد هنوز به پختگی نرسیده و خیلی قابل اعتماد نیست.
واقعیت این است که ما در اموری مانند خانواده محل تولد و یا جنسیت و … حق انتخاب نداشته ایم ، اما سایر تصمیمهای ما در زندگی که منجر به موفقیتها و شکستهای ما شده است سهم زیادی از انتخاب خودما داشته است و ما نباید هرجا کار خوب پیش رفت بگوییم خودم کردم و هرجا خرابکاری شد آن را گردن روزگار و شرایط و دیگران بیندازیم.
برای تمرین پختگی همین یک مورد را تمرین کنیم قطعا در زمان کوتاهی به بهترین نتیجه ها می رسیم.
مسئولیت پذیر باشیم و در اتفاقات ناگوار و شکستها بپذیریم که اشتباه کرده ایم تا بتوانیم در گامهای بعدی آن اشتباهات را اصلاح کنیم و دوباره و دوباره در دام آنها نیفتیم.

در دوستی و روابط هم میزان پختگی آدمها نباید خیلی باهم تفاوت داشته باشد ، چون خام و پخته باهم نمی توانند تعامل خوبی داشته باشند و قطعا یکجایی رابطه شان بن بست خواهد داشت.
انتخاب افراد پخته تر برای دوستی و رابطه می تواند ما را رشد بدهد اما در دراز مدت ممکن است آن رابطه کارکرد درستی نداشته باشد و از بین برود. بنظر من مهمترین ایتم در موفقیت روابط همین کفویت در پختگی و بلوغ افراد است .
شما خودتان را چه قدر فرد بالغ و پخته ای می دانید؟
مطلبی دیگر از این نویسنده
اولین ماشین زندگیم
مطلبی دیگر در همین موضوع
شاد زیستن - شادکامی
افزایش بازدید بر اساس علاقهمندیهای شما
کتابی با صفحات خالی