ویرگول
ورودثبت نام
نوشته های یک سفالگر طبیعتگرد
نوشته های یک سفالگر طبیعتگرد
خواندن ۲ دقیقه·۷ ماه پیش

کنترل هیجانات

یکی از تغییراتی که از یک سال پیش در خودم دادم کنترل هیجاناتم بود، یک جایی متوجه شدم که وقتی فشارها زیاد میشن کنترلم بر هیجانات و احساساتم کمتر میشه، مثلا وقتی تحت فشار مالی یا احساسی قرار می گرفتم و استرسم زیاد می شد، بی هوا به کسی زنگ میزدم یا پرخوری میکردم . تحت فشار و استرس زیاد رفتارها و تصمیمهای تکانشی داشتم ، شاید بقیه ادمها هم همینطور باشن یا بگن چیزی نیست عادیه ؛ اما من این تغییرو در خودم دادم و فکر کنم نود درصد موفق شده باشم. الان ممکنه گاهی تصمیمهای اشتباه بگیرم ولی از سر هیجان و فشار نیست .

این روزا فشارا از هرجهت به نسبت پارسال شدیدتره اما کنترلم بر خودم خیلی بیشتر شده و سعی میکنم مثل یک درخت تنومند در برابر بادها ریشه‌هامو حفظ کنم و به هر سویی نرم و خیلی هم سخته.

از طرفی وارد بازارهای مالی هم شدم و یکی از اصول اصلی موفقیت در بازارهای سرمایه خودکنترلی هست. شاید خیلی از ادمها برای همین موضوع موفق نمیشن و من از این بازار هم برای رشد و توسعه شخصی خودم استفاده میکنم ؛ اینجا دیگه شوخی نیست ، اثر یک تصمیم اشتباه و هیجانی و تکانشی ضرر و زیان مالی هست و من واقعا دارم چکش کاری میشم در این زمینه .

بنظرم یک شخصیت قوی تسلیم هیجانات نمیشه و راه درستو میره . مثلا یادمه چند سال پیش تو اداره جو انتخاباتی حاکم بود و خیلی از دوستان و همکاران به زور میخواستن منو تشویق کنن که به کاندیدای اونها رای بدم در حالیکه من میفهمیدم این رفتارهای گله ای مردم کاملا هیجانی و تکانشیه و من اون زمان تسلیم جو حاکم نشدم و راه خودمو رفتم ، اتفاقا دو سه سال بعد همون دوستان عزیز رو دیدم که حالا از اون ور پشت بوم افتادن و بد و بیراه میگن که به فلانی نباید رای می دادیم و پشیمونیم .

خیلی دارم سعی میکنم این خود کنترلی رو در همه جنبه های زندگیم پیش ببرم و قویتر بشم و بنظرم همین الان از قبلترها بسیار زیاد جلو افتادم و مسیر خوبی در پیشه .

نمونه این تغییر رو همین چند شب پیش در خودم دیدم که وقتی اِکسِ ده سال پیشم باز هم پیام داد و وقتی دید نمیتونه مخ بزنه ، بد و بیراه بهم گفت ، من در خونسردی کامل جوابشو دادم و گفتم ازت شکایت می کنم بخاطر مزاحمت و ایشون خودشو با خاک‌انداز جمع کرد و تشریف برد و من راحت خوابیدم . در حالیکه قبلا همین اتفاق ممکنه بود چند وقت باعث خودخوری و عذاب و ناراحتی و رفتارهای احساسی در من بشه .

خلاصه خوشحالم ازین تغییری که داشتم و امیدوارم هر روز به یاری خدا شخصیتم قویتر از قبل بشه.

توسعه شخصیرشدرشد شخصیزندکیتجربه
من دهه شصتیم؛ لیسانسم مهندسی کامپیوتره ،۵ سال فریلنسر بودم و ۱۰ سال کارمند و ۵ساله که سفالگرم. اینجا میخوام راحت و بی نقاب بنویسم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید