امروز یک جا برای مصاحبه رفتم که صدایش بعدا درمیاید. اولش را اشتباه رفتم. بعد کلی مجبور شدم پیاده روی کنم. با حدودا هشت دقیقه تاخیر رسیدم. اندکی ناراضی ام. اما مصاحبه نتیجه مطلوبی داشت.
عباس همچنان مشغول خوردن کراتین بود. ما اعتراض کردیم. گوشش بدهکار نبود. اصلا ما که(چه کسی) باشیم که بخواهیم عباس را درست کنیم. (این قسمت را با جزییات نوشته بودم اما دستم خورد پاک شد. حال بازنویسی ندارم.)
علیرضا (هم اتاقی اهوازی) حاطراتی از روابطش رو کرد. متأسفانه خیلی خارج از اخلاق و عرف هستند و از بیانشان ابا دارم. اما محتمل است که لاف باشند.