jack
jack
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

«روز پنجم» یا «یک روز نسبتا تیپیک برای من و روز نجات دادن جان یک انسان برای دیگری»


امروز که کار خاصی باز هم از پیش نبردم. ولی دوستانم دستاورد های واقعا قابل توجهی داشتند. دوست خوب داشتن هم نعمتیست. یک دوست پزشک زیبایم امروز با یک تشخیص خیلی حرفه ای بیماری که به اشتباه در معرض ترخیص بود را به بیمارستان برگرداند و بستری کرد. به همین راحتی! جان یک جوان بیست و چند ساله را از ذست چند رزیدنت بی اعصاب و بی حوصله یک بیمارستان دولتی نجات داد! نمیدانم چه بگویم ولی خواهشا اگر به بیمارستان دولتی مراجعه میکنید حواستان را دوبرابر جمع کنید. واقعا این مدت مواردی دیده‌ام از قصور رریدنت ها که در وصف نگنجد.

آن هم اتاقی دیگر هم آمد. اهوازی است. بچه خوبی است.

چند ساعت پیش هم بحث اعصاب و روان فرسایی بین من و یکی از دوستان درگرفت که خدا را شکر به برد من ختم شد.

دلنوشتهروزنوشتپانسیون نوشتخوابگاه نوشتدکتر
نوشته و عکس و بحث و غیره
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید