Parsa Mohammadi
Parsa Mohammadi
خواندن ۷ دقیقه·۶ سال پیش

چگونه قبل از شروع رشد فردی از کجا بفهمیم چرا اینجایی که هستیم هستیم؟

چطور اتفاق افتادن کارها را زمانی باید مطرح کنیم که چرایی های لازمه قبل از انجام دادن آنها را از خود پرسیده باشیم
چطور اتفاق افتادن کارها را زمانی باید مطرح کنیم که چرایی های لازمه قبل از انجام دادن آنها را از خود پرسیده باشیم

چه چیزی باعث می شود آدمها دیر به نتیجه برسند که با کجا باشند؟
و چه چیزی باعث میشه آدم ها دیر تصمیم بگیرند؟ یا باید از اشتباهات متعدد بلاخره به این نتیجه برسند یا نرسند که در کدام موقعیت مسیر شغلی و زندگی باید قرار بگیرند
در سن های خاص زندگی ما در شرایطی قرار میگیریم که باید تصمیم هایی در زندگی بگیریم مثلا چه رشته ایی را انتخاب کنم؟ چه کاری را انتخاب کنم؟ چه زمانی ازدواج کنم و با چه شخصی، اینها تصمیم های مهمی هستند که خیلی جدی می تونه آدم ها را توانایی ها را و پتانسیل ها را در راه درست یا اشتباه قرار بدهد


آیا فکر میکنید با برسی افراد موفق و دیدن و شنیدن راهکارهای آنها آیا الگو ثابت و مشخصی وجود دارد که برای همه یکسان است؟
جواب خیر است زیرا ما همه ابعاد آدم ها را برسی نمیکنیم و در نتیجه ندانستن این موضوع در دراز مدت نتیجه اش را در ابعاد فردی، تیمی، سازمانی خود را نشان می دهد

زمانی که ما به گذشته و تاریخچه یک فرد موفق باز میگردیم متوجه می شویم تصمیماتی گرفته است برنامه هایی برای زندگی خود در نظر گرفته و به زندگی خود فلسفه، رنگ و بوی و ماموریتی داده است

توصیه ایی که برای شاگردان و دوستان اش دارداین است می گوید که از خودتان سوال بکنید که چرا من اینجا هستم چرا این مسیر را انتخاب کرده ام و یا می خواهم انتخاب کنم البته اگر خیلی خوشانس باشند و به موقع پرسیده باشند

چطور اتفاق افتادن کارها را زمانی باید مطرح کنیم که چرایی های لازمه قبل از انجام دادن آنها را از خود پرسیده باشیم


دلیل این موضوع این است که زمانی که آدم ها از خودشان می پرسند که چطور این کار را انجام دهند به سرعت ذهن آنها به دنبال پیدا کردن تکنیک و هک هایی که خیلی سطحی و شاید با اعتبار حل مشکل همان لحظه به وجود می آید

ولی زمانی که از خودشان می پرسند که چرا؟؟ یا چه چیزی می خواهند؟ آن وقت کمی فکر می روند و از خود سوال می کنند که من چه چیزهایی در زندگی میخواهم؟ آن وقت است آن فرد باید خدا آگاهانه باید تمرکز کند که چه چیزی نیاز دارد

و باید توجه داشته باشیم که چه چیز می خواهم و با چی چیزی نیاز دارم دو بحث متفاوت است
آدم های خوشحال آدم هایی هستند که خواسته هایشان با نیاز هایشان انطباق خوب و مناسبی دارد

هر آدمی در زندگی دیر یا زود به این نتیجه می رسد که من همه چیزهایی که بدست آوردم جذابه ولی اون ها این چیزهایی نیستند که من واقعا در این سن می خواهم شاید در یکه برهه زمانی احساس میکردی به آنها نیاز داری ولی الان که آنها را بدست آوردی هنوز هم احساس خوبی نداری

دلیل این امر این است که ما به این میپردازیم که چی میخواهیم نه به اینکه چه چیزی نیاز داریم

زمانی که میگویم نیاز یعنی نگاهمان را از رابطه مرزهای بدنمان به بیرون می بریم به درون خودمان یعنی ذهنمان را می بریم روی آنهایی که واقعا نیازه فطری و ذاتی ماست و اگر با این نگاه به جلو گام برداریم آن وقت از خودمان می پرسیم چرا اینها را می خواهیم؟ آیا اینهایی که من میخوام واقعا همان چیزهایی است که من به آن نیاز دارم؟ یا نه چرایی اش چرایی جذابی برایمان نیست

مثل این است که من از روی چشم روی هم چشمی میخواهم؟

احساس جاه طلبی باعث القاء این خواستن میشود؟

مثلا چرا دنبال این هستم که درآمد هنگفتی داشته باشم؟

چرا دنبال این هستم که با این فرد خاص ازدواج کنم؟

چرا می خواهم این رشته را بخوانم؟

این مقدمه ایی است به سوی سوال درست، زیرا نباید همیشه دنبال راه حل باشیم باید ابتدا سوال درست را بپرسیم به این دلیل که با سوال درست ذهن ما در جای درستی قرار میگیرد و از یک زاویه دید درست به یک مسئله نگاه می کند

مشکلی اصلی ما این است که همیشه دنبال راه حل، تحلیل شکست، تحلیل اتفاقات ورزشی و... میگردیم و دنبال این موضوع پرسیدن سوال درست نیستیم ابتدا باید ریشه ها و علت های اصلی را ببینیم و درک کنیم نه از روی ظاهر آنها سوال خود را مطرح و آن را برسی کنیم

هر کدام از ماها نقطه طلایی داریم که برای آنجا ساخته شده ایم و همه ماها با یکدیگر تفاوت داریم نیازهای متفاوت، و برای جاهای مختلفی توان داریم و به همین دلیل است که پای مدل های شخصیتی باز می شود و آدم ها را تقسیم می کنند

یک مدل بخش بندی آدم ها از روی آن چیزی است که دنبال آن هستند در مارکتینگ به آن می گویند Segmentation بر اساس نیاز جستوجو شده این موضوع نشان می هد که ما خودمان نسبت به مدل هایی که ساخته ایم بی توجه هستیم

توانمندی باید شخصی سازی شده باشد براساس توانایی ها، علایق، نسبت به چیزهایی که اشتیاق زیادی دارند و در کنار آن نسبت به سری عوامل بیرونی که برای همه آدم ها وجود دارد مثل اینکه دنیا جای چه چیزهایی درآن خالی است و از کجا می توان درآمد زایی کرد

به مجموع این چهار عامل می گونید مدل ایکیگای یا فلسفه زندگی فردی

1- به چه چیزی علاقه داریم

2- در چه کارهایی خوب هستیم ذاتا

3- در دنیا چه چیزهایی خالیه و برای آن فرصت است

4- و از کجا می توانیم درآمد داشته باشیم

آیا چیزهایی که ما دوست داریم آیا ژنتیک دوست داریم؟ یا نه در طول زندگی و تجربیات علاقه به وجود آمده است؟ واقعیت این است که نسب چیزهایی که ما در آن قوی و به آن علاقه مند هستیم یک نسبت مستقل و متعامد به هم نیست خیلی وقت ها ما علاقه پیدا میکنیم به چیزهایی که در آن توانسته ایم پاداش بگیریم و خوب عمل بکنیم خیلی مواقع هم به دلیل جنس تربیت و مهار هایی که در زندگی ما وارد شده مثل مهار بچه نباش، بزرگ فکر کن، سخت بگیر اینها مهار های روانشناختی هستند که از طرف خانواده خودمان به وارد شده است و به همین دلیل ما می رویم دنبال چیزهایی بلد نیستیم و آنها برایمان جذاب می شود

یعنی ما با پدیده ایی با نام مغز و روح انسان طرف هستیم که تحت تاثیر از جنس تربیت تجربه های موفق و ناموفق و یک سری الگو هایی که جامعه و آموزش در اختیارش قرار می دهد

و برای تغییر این ذهنیت نیاز به زمان و آموزش و تمرین و آگاه شدن در مورد مهارهای ناخودآگاه در ذهن این موضوع به ما کمک می کند که به کارهایی انجام داده ایم یا در حال انجام دادن آن هستیم از خودمان بپرسیم که چرا ما این را دوست داریم؟ چرا به این حیطه علاقه مند هستیم یا از آن فرار کردیم؟ مثلا چرا من ریاضی دوست ندارم؟ گاهی دوست نداشته هایمان سطحی و غیر ریشه ایی هستند مثلا زمانی که از کودکی سوال میکنیم که چرا هندسه دوست نداری متوجه می شویم که اصلا نمی داند هندسه چی هست و آن را درک نکرده است که چه کاربردهای مفیدی می تواند در زندگی اش بگذارد

در اینجا مشکل مشکل شناختی است به هیمن دلیل باید به خودمان فرصت آشنایی دهیم فرصت شناخت دهیم تا بتوانیم دوست داشته باشیم و آن را درک کنیم

ما در درونمان یک کودک، بالغ، والد داریم در تحلیل رفتار متقابل راجب این موضوع بحث شده که چه اشکالاتی هست و چه جور ارتباطی باید بین چند شخصیت درون ما وجود داشته باشد این موضوع خیلی جای گفتگو دارد فقط باید حواسمان باشد که والد درونمان والد سرکوبگری نباشد ما را از رفتن و ریسک کردن به سمت چیزهای جدید و دوست داشتن آنها متوقف نکند و سعی کنیم مثل سوال هایی که کودکان از ما میپرسند که مگر چقدر چیز در نیا هست می توان درآمد کسب کرد؟ چه جوری میشود آنها را پیدا کرد، چه جوری می شود به سویی رفت که من به آن علاقه دارم


واقعیت این است که اگر ما خودمان را مهار نکنیم مغز ما توانمندی های غیر قابل تصوری دارد و به همان اندازه علایق می تواند گسترش پیدا کند و می تواند در دید
عرفانی می تواند به همه چیز عشق بورزد

دنیا اقیانوسی است از فرصت ها و مایم که برای خودمان محدویت و مهار گذاشته ایم برای خیلی از این تصمیم ها

امیدوارم دوست داشته باشید برای شنیدن این پادکست (رشدینو) به آدرس زیر مراجعه کنید
منبع : رادیو رشدینو سخنان جناب آقای کاوه یزدی فر با مجری عزیز و دوست داشتنی آقای امیرحسین ثقه الاسلامی و سهراب مستقیم

امیدوارمدوستداشتهباشیدبرایشنیدناینپادکست(رشدینو)بهآدرسزیرمراجعهکنیدمنبع:رادیورشدینوسخنانجنابآقایکاوهیزدیفربامجریعزیزودوستداشتنیآقایامیرحسینثقهالاسلامی
جیمیلآقایکاوهیزدیفر
تahangar@gmail.com
ایکیگایرشدفردیهک رشد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید