ویرگول
ورودثبت نام
parsa kamali
parsa kamali
خواندن ۱۳ دقیقه·۲ سال پیش

مروری بر آثار انیمیشنی تیم برتون

زندگی هنری تیم برتون

نام کاملش تیموتی والتر برتون است و زاده 25 اوت 1958. کارگردان, نویسنده, طراح, نقاش و شاعر آمریکایی که به دلیل دیدگاه و سبک منحصربه‌فرد در فیلم‌سازی و طراحیِ شخصیت‌هایی عجیب, از برجسته ترین کارگردانان صاحب سبک حال حاضر است.

از کودکی و نوجوانی علاقمند به فیلم های ترسناک و علمی تخیلی بوده و دلش می خواسته کارگردان شود. در همان زمان شروع به ساخت استاپ موشن و فیلمبرداری سیاه سفید با دوربین های 8 میلیمتر کرد. پس از اتمام دبیرستان نیز وارد موسسه هنرهای کالیفرنیا شد و فیلمسازی خواند. او از سال 1982 تا هم اکنون در حوزه فیلمسازی فعالیت کرده است.

برتون فیلم عجیب زیادی ساخته و به موفقیت و شهرت های زیادی در سطح جهانی دست پیدا کرده. او همیشه در فیلم ها و انیمیشن هایی که ساخته با افراد ثابتی همکاری داشته مانند جانی دپ, هلنا بونهام کارتر (که از سال 2002 تا 2014 با او زندگی می کرد) و همچنین دنی اِلفمن آهنگساز. دنی به جزء سه چهار مورد آهنگسازی دیگر آثار برتون را به عهده داشته است.

در سال 1979 برتون همکاری اش را با دیزنی آغاز کرد و در اولین پروژه اش انیماتور انیمیشن دوبعدی روباه و سگ شکاری بود.

همزمان با این پروژه ساخت اولین اثرش که انیمیشن کوتاهی به نام وینست بود را آغاز کرد. این انیمیشن که به روش استاپ موشن ساخته شده بود داستان شخصی را روایت می کرد که الگو زندگی اش وینست پرایس است. راوی این انیمیشن کوتاه خود برتون و پرایس بودند.

پروژه بعدی برتون هانسل و گرتل بود که آن را در استودیو دیزنی ساخت. سبک فیلم شباهتی با تم داستان های ژاپنی ترسناک بخصوص برادران گریم داشت. این فیلم کوتاه که چندان موفق نبود تنها در هالووین 1983 روی آنتن رفت.

پس از یک سال, در پاییز 1984 برتون فیلم کوتاه فرانکن وینی را براساس تجربه ای شخصی از دوران کودکی اش ساخت. داستان پسری که سگش را از دست می دهد و دلش می خواهد آن را به زندگی بازگرداند. پس از این فیلم برتون به دلیل اختلاف سبک و دیدگاه دیزنی را ترک کرد.

بعد از ساخت فیلم بیتل جوس و ماجراجویی بزرگ پی وی, توانایی برتون در ساخت فیلم های موفق با بودجه کم بر همگان آشکار شد و استودیو های زیادی به سوی او جذب شدند.

بتمن نخستین فیلم برتون با بودجه زیاد بود که از آن به عنوان بدترین دوره زندگی اش یاد می کند. هرچند که فیلم به موفقیت های بسیاری دست یافته بود.

برتون سال های بعدی را به ساخت دو فیلم یعنی ادوارد دست قیچی و بازگشت بتمن اختصاص داد, تا آنکه تصمیم گرفت اولین انیمیشن بلندش را به شیوه استاپ موشن بسازد: کابوس پیش از کریسمس.

سر این پروژه برتون هنوز مشغول ساخت بازگشت بتمن بود و نمی توانست کارگردانی آن را به عهده بگیرد؛ بنابراین هنری سلیک را به عنوان کارگردان کابوس پیش از کریسمس انتخاب کرد و خودش نویسندگی و تهیه کنندگی فیلم را به عهده گرفت. همچنین برتون طراحی کاراکترها را حتی پیش از آغاز پروژه به اتمام رسانده بود.

بین سال های 1994 تا 2005 برتون ده فیلم را کارگردانی کرد و به محبوبیت و شهرت جهانی رسید.

عروس مرده سال 2005 ساخته شد و با فروش 117 میلیونی به موفقیت بالایی در گیشه دست یافت. این انیمیشن نامزد دریافت جایزه اسکار و جایزه جشنواره فیلم ونیز برای بهترین انیمیشن سال شد که تنها موفق شد جایزه ونیز را به دست بیاورد.

آخرین پروژه انیمیشن برتون تا به امروز فرانکن وینی در سال 2012 بود. این انیمیشن سیاه سفید بازسازی فرانکین وینی 1984 بود که برتون بارها اقدام به ساختش کرده بود اما در نهایت تا سال 2012 طول کشید. فرانکن وینی نامزد دریافت اسکار 2013 برای بهترین انیمیشن سال شد.

فرانکن وینی/ 2012 Frankenweenie
فرانکن وینی/ 2012 Frankenweenie

20 انیماتور, 30 صحنه و 200 عروسک باعث شد تا این انیمیشن تا این حد جذاب باشد و واقعی به نظر برسد. این انیمیشن که کارگردانی اش به عهده تیم برتون بود با همکاری استودیو دیزنی ساخته شد و ساختش دو سال زمان برد. همچنین انیمیشن 24 فریم بر ثانیه فیلمبرداری شده است.

در طول پروژه افراد زیادی از جمله انیماتور های خبره به جمع سازندگان پیوستند و همگی در کنار هم بی وقفه زحمت کشیدند. انیماتور ها و عروسک ساز ها براساس طرح های از پیش کشیده شده تیم برتون عروسک ها را ساختند. چیزی حدود 3,4 هفته ساخت عروسک ها زمان برد.

برتون علاقه زیادی به انجام به این پروسه های زمان­بر استاپ موشن دارد, زیرا به نظر او همه چیز اسلوموشن است و می توان به راحتی روی جزئیات ابتدایی اولیه توجه و نظارت داشت. عروسک ها هر کدام سی تا پنجاه سانتی متر ارتفاع داشتند و معمولا هرچه ابعاد عروسک بیشتر باشد حرکت دادنش برای انیماتورها کار دشوارتری است.

بازیگران معروفی همچون مارتین شورت, ویونا رایدر و کترین اُهارا صداپیشه شخصیت های فیلم بودند و همگی شان از اینکه در این پروژه شخصی برتون همکاری داشتند خوشحال بودند.

برتون درباره ساخت انیمیشن فرانکن وینی و در کل همه انیمیشن های استاپ موشن دیدگاه جالبی دارد. او می گوید مرزی بین مرگ و زندگی وجود دارد که استاپ موشن نام دارد. به عقیده برتون همه عروسک ها که ابتدا بی جان هستند با دستان توانای انیماتور ها شروع به حرکت می کنند و تبدیل به موجودات زنده می شوند.

دقیقاً براساس همین گفته می بینیم که فرانکن وینی, عروس مرده و کابوس پیش از کریسمس همگی داستان هایی دارند در ارتباط مستقیم با مرگ و جهان مردگان. در همه آن این دو جهان به گونه در کنار هم زندگی می کنند و آخر سر با هم تلفیق می شوند.

داستان فرانکن وینی همانطور که پیش تر گفتم بر اساس خاطره ای واقعی است که در دوران کودکی برتون اتفاق افتاده. خود برتون درباره این حادثه می گوید: «من اون موقع که این اتفاق افتاد خیلی بچه بودم. هنوز مدرسه نمی رفتم و دوستی هم نداشتم. بنابراین یه جورایی وقتی خانواده ام دیدن که چقدر تنهام برام خریدنش. اون اولین و بهترین دوستی بود که داشتم.»

عروس مرده/ 2005 Corpse Bride
عروس مرده/ 2005 Corpse Bride

عروس مرده سال 2005 با همکاری مشترک تیم برتون و مایک جانسون ساخته شد. موسیقی فیلم و شعرها با دنی الفن بود و پیتر سندرز و ایان مَکینِن از عروسک ساز های ماهری بودند که در این پروژه همکاری داشتند.

پیتر می گوید: «عروسک سازی برای فیلم های استاپ موشن نیمی اش به خلاقیت و هنر بستگی دارد و نیم دیگرش به سخت کوشی و آگاه بودن از تکنیک ها.»

به عقیده ایان عروسک سازی چالش های خاص خودش را دارد. او می گوید: «سختی کار اونجاست که یه تیم ده یا بیست نفره باید دائم با هم در تعامل باشن تا عروسک­ها رو با یک حس و حال بسازن. جوری که به فضای کلی اثر بخورد و اگه کسی حتی شخصیت های فرعی را دید بفهمد این شخصیت برای عروس مرده ست.»

روند ساخت عروسک ها به این صورت بود که در مرحله نخست, برتون و جانسون راجع به علایق شان به نتیجه های یکسان می رسیدند و طرح های خامی را به دست طراحان کاراکتر می سپاردند. آنها هم طرح ها را بهبود می بخشیدند و سپس تیم عروسک سازی شروع به ساخت شخصیت ها می کرد. مرحله دوم نیز روند ساخته شدند عروسک ها با مصالح خاص بود که توسط عروسک ساز ها انجام می شد.

در روند طراحی شخصیت ها یک طراحِ کاراکتر جوان به نام کارلوس گِرَنگِل به مجموعه اضافه شد که تاثیر بی نظیری روی شخصیت ها گذاشت. او که دارای تبحر و حساسیت زیادی بود معتقد بود یک طراح کاربلد باید بتواند برای هر شخصیت ویژگی های خاص خودش را بیافریند, و مهم تر از آن بتواند آن ویژگی ها را در قالب ظاهر شخصیت نمایش دهد.

اگزجره کردن فرم ها روشی برای بزرگنمایی صفات است؛ بخصوص در شخصیت های منفی. همه شخصیت منفی عروس مرده اگزجره هایی در ظاهرشان دارند که خصوصیت های رفتاری شان را تشدید می کند. برای مثال پدر ویکتوریا چانه پهن و بزرگی دارد, مادر ویکتوریا و کشیش هم چانه و سر کشیده دارند.

مسئله دیگری که شخصیت ها را از یکدیگر متمایز می کند جزئیات است. یعنی همه شخصیت های اصلی (ویکتور, امیلی, ویکتوریا) با توجه به نقشی که ایفا می کردند دارای جزئیات بیشتری در چهره و لباس بودند.

برای تکان دادن عروسک ها درون همه آنها اجزاء مکانیکی کار گذاشته بودند که کار کردن با آن ها علارغم زمان بر بودن راحت تر از هر روش دیگری بود. این اجزاء مکانیکی تا پیش از عروس مرده در هیچ فیلم بلند استاپ موشن استفاده نشده بود و تنها در برخی تبلیغ های تلویزیونی و پروژه های فیلم کوتاه مورد استفاده قرار گرفته بود.

اجزاء مکانیکی به قدری کوچک بودند که داخل سر عروسک جا شوند. صورتک مکانیکی پیچ هایی داشت که در چپ و راست و بالای سر قرار داشتند و با چرخاندن آنها می شد به همه حالت های چهره نظیر غم, لبخند, تعجب و ... دست یافت.

پس از مرحله جای گذاری اجزاء درون عروسک ها می رسیم به حساس ترین و یکی از سخت ترین مراحل ساخت استاپ موشن به نام تست انیمیشن. در این مرحله مدیر اجرایی و تیم اش عروسک ها را در هر حالتی امتحان می کنند و روش های مختلف تکان خوردن لباس و مو را تست می کنند. روی راه رفتن های شخصیت کار می کنند و سعی می کنند بیشترین شباهت را با رفتار های یک انسان واقعی داشته باشند. در کل تست انیمیشن پیش از شروع فیلمبرداری انجام می شود و انیماتور ها تمامی جوانب را می سنجند و نواقص را برطرف می کنند.

برای شخصیت های اصلی عروس مرده حدود 40 عروسک ویکتور, 40 عروسک عروس مرده و 30 عروسک ویکتوریا ساخته شده بود. در نهایت مجموع عروسک ها چیزی حدود 200 عروسک شده بود.

جانی دپ که صداپیشگی ویکتور را به عهده داشت در مصاحبه اش می گوید: «فکر می کنم ویکتور از من بازیگر بهتریه.» و همین یک جمله می تواند کل زحماتی که برای ساخت انیمیشن شده است را به خوبی نشان دهد.

کابوس پیش از کریسمس/ 1993 Nightmare Before Christmas
کابوس پیش از کریسمس/ 1993 Nightmare Before Christmas

هنری سلیک کارگردانی این انیمیشن را به عهده داشته و تیم برتون تهیه کننده و نویسنده است. شاید اگر به خاطر مشغله های برتون در ساخت بازگشت بتمن نبود خودش این فیلم را کارگردانی می کرد. برتون مدت ها پیش از آغاز پروژه همه ی کاراکتر های فیلم را طراحی کرده بود و داستان کلی را نوشته بود اما فیلمنامه ای وجود نداشت.

پس از اینکه دنی الفمن (آهنگساز اکثر فیلم های برتون) به پروژه پیوست, با کمک او فیلمنامه ای از پس داستان های برتون خلق شد. برتون, هنری و دنی درباره هر سکانس صحبت می کردند و انتظارات و خواسته هایشان را به صورت کامل برای دنی بیان می کردند. که البته برتون بیشترین نقش را داشت, زیرا داستان از او بود. هرباری که درباره ی سکانسی حرف می زدند دنی بلافاصله به سراغ ساخت آهنگ و سرودن شعر ها می رفت و سپس خودش آن ها را با پیانو می نواخت و برای برتون اجرا می کرد. این روال برای همه صحنه ها یکی یکی طی شد و در آخر فیلمنامه شکل گرفت.

دین تیلور مدیری هنری فیلم بود و در مصاحبه اش از اهمیت استوری بورد ها گفت که جوزف رنف مدیریت آن ها را به عهده داشت. استوری بورد یکی از مهمترین عناصر ساخت استاپ موشن است زیرا از به هدر رفتن وقت جلوگیری می کند. هر سکانس و فریمی پیش از جلوی دوربین رفتن و همینطور پیش از مرحله تست انیمیشن در استوری بورد کشیده می شد و انیماتور ها دقیقا می دانستند چه چیزی کجا قرار خواهد داشت.

طراحان صحنه (سِت دیزاینرها) در این انیمیشن فضاهایی خلق کردند شبیه به اکسپرسیونیست های آلمانی. همه چیز حالت اگزجره داشت و ساختمان های اغلب بلند و تیز بودند. دنیای جَک یا همان شهر هالووین جهانی تیره و تاریک بود با فضایی وهم آور. و برعکس شهر کریسمس دنیایی فانتزی و پر رنگ و لعاب بود. این تضاد همانطوری که در همه فیلم ها و انیمیشن های برتون دیده می شود, در کابوس پیش از کریسمس نیز وجود دارد. همچنین این اصل مهم که دنیای داستان همیشه برگرفته از شخصیت اصلی است.

طراحی صحنه در انیمیشن های استاپ موشن قالباً به گونه ای است که دست انیماتور ها به عروسک ها برسد تا بتوانند تغییرات را در هم فریم اعمال کنند. گاهی هم می شود که صحنه آنقدر از هر طرف عریض می شود که دیگر دست هیچکس به عروسک ها نمی رسد. در این مواقع دریچه هایی را روی صحنه کار می گذارند که از طریق آن انیماتور ها روی صحنه بیایند و تغییرات را انجام دهند.

کارگردان پیش از شروع فیلمبرداری با دوربین مخصوصش همه فریم ها و قاب ها را چک می کند و اگر از همه چیز راضی بود فیلمبرداری را شروع می کردند.

عروسک های طی یک فرایند سخت و طولانی با مُل درست می شدند و یک سری اجزای مکانیکی داخلشان قرار می گرفت تا بتوانند با آن دست و پاها و بدن عروسک را تکان دهند. سپس دورتادور عروسک را با لاتکس می پوشاندند و داخل اجاق می گذاشتند تا در اثر حرارت سفت شود. پس از آن همه لاتکس را می کندند و شکل دلخواهشان را به مُل سفت شده می دادند. تعداد شخصیت های داستان 60 تاست و برای هر شخصیت فرعی 3 و هر شخصیت اصلی 5,6 عدد بدل ساخته شده بود. یعنی در مجموع تیم عروسک سازی چیزی حدود 200 عروسک را با همین روش ساخته بودند.

کابوس پیش از کریسمس 24 فریم بر ثانیه فیلمبرداری شده بود. یعنی در هر ثانیه عروسک ها 24 بار توسط انیماتور تکان می خوردند. هر دقیقه فیلمبرداری تقریباً یک هفته تمام زمان می برد و فیلم که در مجموع 72 دقیقه است 72 هفته زمان برده که می شود یک سال و نیم, فقط برای فیلمبرداری. ساخت کل انیمیشن سه سال زمان برد.

انیماتور ها برای کوچکترین حرکات شخصیت ها زحمت زیادی می کشیدند و از روی خودشان الگو می گرفتند. به این صورت که مثل یک فیلم خودشان نقش را بازی می کردند و فریم به فریم آن را در عروسک ها را لحاظ می کردند تا همه چیزی طبیعی بنظر برسد.

یکی از انیماتور در مصاحبه راجع به این فرآیند می گوید: «تجربه خیلی جالبی بود. چون برای آدم های خجالتی ای مثل من که بازیگری رو دوست دارن ولی از جلو دوربین رفتن ترس دارن عالیه. مثل این می مونه که تو فیلم بازی کنی بدون اینکه واقعا تو فیلم باشی. فقط خودمون می تونیم ببینیم که حضورمون داخل فیلم حس می شه. داخل تمام شخصیت ها.»

در روند ساخت استاپ موشن همیشه فشار زیادی روی انیماتور ها و فیلمبردارهاست. زیرا کوچکترین تکانی در دوربین یا حرکت عروسک, حتی اگر یک سانت باشد هم کار را خراب می کند. و روند بازسازی صحنه های خراب شده مثل انیمیشن های دو بُعدی

نیست که فریم را پاک کنند یا اصلاحش کنند. باید همه را دوباره از اول شروع کنند و فیلم بگیرند.

برای نمایش احساسات در صورت شخصیت ها از صورتک ها استفاده می شد. شخصیت جک چیزی بالغ بر 100 صورتک داشت و هر کدام یکی از احساسات را نشان می داد. در کنار آن حتی برای حروف صدادار انگلیسی هم صورتک داشت. به این صورت خواندن آواز ها و حرف زدن طبیعی تر جلوه می کرد. شخصیت سالی به خاطر موهای بلند و قرمزش امکان جابه­جایی صورتک ها را نداشت برای همین از یک سری نقاب ها استفاده می شد که از خط موهایش تا زیر چانه اش بودند. چشم ها به بدنه متصل بود و برای هرکدام از عواطف و واکنش های حسی یک نقاب جداگانه وجود داشت.

یکی از مراحل خیلی سخت در پروسه تکان دادن عروسک ها, پلک زدن عروسک هاست. این کار زمانبر توسط انیماتور ها انجام می شد و سه نوع چشم برای کاراکترها وجود داشت. مثلا جک که چشم های توخالی داشت دو نوع پلک داشت. یکی نیمه بسته و یکی بسته. انیماتور هر فریم این پلک ها را در می آورد و با بعدی اش جا به جا می کرد. برای فقط هربار پلک زدن شخصیت سه بار این عمل را تکرار می کرد.

در انیمیشن یک سری جلوه های دیگر نظیر سایه, آتش, برف, دود, رعد و برق و روح ها وجود دارند که همگی با تکنیک روتوسکوپی ساخته شده اند.

نتیجه گیری نهایی این است که برای پروژه های استاپ موشن باید صبر خیلی زیاد و انگیزه خیلی قوی داشت. با این دو عنصر و سخت کوشی می توان کاری کرد مرده ها زنده شوند. کاری که تیم برتون بهتر از هر کس دیگری انجام می دهد.

انیمیشنتیم برتونعروس مردهanimationtim burton
گرافیک دیزاینر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید