باورتان نمیشود ولی من تا حالا سفر نکردم.یا وقتی سفر میرفتم پسرعموی مزاحمم با من بود.??
یک روز من رفتم خانه و شنیدم که میخواهیم به سفر رویم من اینقدر خوشحال شدم که پر کشیدم و بار و بندیلم را بستم و بلیت هواپیما گرفتم و اینکه پسر عموی مزاحمم نیست،هورررااااااا
باورتان نمیشود ما در هواپیمای ایران ایر بودیم و ما موبایلمان را سایلنت گذاشتیم و دیدیم یک هواپیما دیگر پشتمان است بعد دیدم کیفی از پنجره بیرون امد و فهمیدم پسرعمویم باهام است بعد از پنج دقیقه هواپیمای پسر عموم به سمت چپ رفت و ما مستقیم رفتیم من گوشی ام را در اوردم و بازی سلندرینا که این است را بازی میکردم
بچه ها دیدید عکسش ترسناک تر از بازی اش است حالا بازی اش را بازی کنید خب بعد که رسیدیم اردبیل ما هتل رفتیم و دو روز در اردبیل ماندیم و به مقر قبر شیخ صفی رفتیم و کلی جاهای دیگر.......
خداحافظ