ادوارد وستون، یکی از عکاس های بزرگ آمریکا در اوایل قرن بیستم بود که به خاطر ترکیببندیها و فوکوس دقیق خودش شناخته میشد. او از فرمهای طبیعی، منظره، و بدن عکاسی میکرد و کارهای او روی یک نسل کامل از عکاس های آمریکایی تاثیر گذاشت.
شاید کمتر کسی باشد که عکسِ فلفلی که ادوارد وستون، عکاسِ آمریکایی( edward weston) در سال ۱۹۳۰ گرفته را، ندیده باشد!!! عکسی که نگاه بیننده را نسبت به سوژه عوض میکند. فلفلِ ادوارد وستون این سوال را که «آیا عکاسی هنر است؟» به ذهنها میآورد، زیرا نخستین مدرکی است که در پی اثبات اینکه عکاسی هم هنر است میتوان ارائه داد. اگر از هر کسی در حوزه عکاسی بپرسیم، که با دیدن فلفل اولین چیزی که به ذهنت میآید چیست؟ مطمئنا ادوارد وستون است! این عکس، در وجهی کلی تبدیل به نمادی برای عکاسی شده است.
زاویه دید مناسب، نورپردازی و کادربندی درست، عمق میدان وضوح، پس زمینهیی تیره و شباهتِ فلفل به اندامِ پیچ و تاب خوردهی انسان مانند پیکرهای در هم تنیده، مجموعهای را پدید آورده که دارای ساختاری بسیار کامل است.
هنر عکاسی ادوارد وستون زیباشناسی در آثار ادوارد وستون
ادوارد وستون از جمله عکاسانی است که کاملاً درگیر مفاهیم عکاسی و نگاه زیبایی شناسانه بود. او به همراه انسل آدامز، گروه f/64 را تأسیس کرد. (گروهی که برای بالا بردن میزان وضوح تصویر و عمق میدان بیشتر، از دیافراگم f64 استفاده میکردند و به همین نام هم مشهور شدند) تلاش این گروه خبر از سرآغاز مدرنیسمی در عکاسی میداد ،که در سال ۱۹۲۹ و در اوج دورهای که تاریخ نگاران هنر از آن به عنوان مدرنیسم یاد میکنند و نظریه های فرمالیستی نقطه عطفی در آن بود شکل گرفت.
هنرمند مدرن، دیگر به دنبال بیان واقعیتی نو بود، واقعیتی که به سبب شکل رسانهاش و چگونگی آن شکل میگرفت و این شکل اثر بود که بیش از پیش ارزشمند میگشت.
ساختار شکنی در عکاسی ادوارد وستون
ادوارد وستون آشنا به چنین مفاهیمی، تلاش کرد، تا در عکاسی که هدفش ثبتی از واقعیت بود، ساختارشکنی کند و پیش از آنکه تبدیل به رئالیسمی خشک و بیروح شود، وجهی از عکاسی که آن را تبدیل به هنر کرد، نمایان کند.
این به این معنا نیست که نشان دادن واقعیت برای او مهم نبود، بلکه دغدغهی اصلی او واقعیت عکاسانه و چگونه عکاسانه دیدن وقایع بود، به همین دلیل آثارش قابل تفکیک از دیگر عکاسان است.
البته او در این مسیر با انتقاداتی هم روبرو شد، همانطور که هنری کارتیه برسون (Henri Cartier-Bresson) از او گلایه کرده بود که «دنیا دارد از هم می پاشد آن وقت وستون دارد عکس صخره میگیرد.»
اما اثر هنری با کارکردی زیبایی شناسانه است، که آغاز میشود و تاثیر میگذارد. اثرِ هنری فاقد کارکردی زیبایی شناسانه ،دیگر اثر هنری نیست! و اینگونه رسالت خود را از یاد برده، پس هر اثر هنری در پی شناخت خود و احیای خود است. برای ادوارد وستون نیز دوربین ابزاری بود در جهت شناخت و دغدغهی اصلی او عکاسانه دیدن بود. چنین است که در اوج عینیتگرایی، حسگرایی او نیز به شدت مشهود است.
و این چنین او مجموعهای به وجود آورد ،که او را به عنوان هنرمند و مرد بزرگی معرفی کرد، که آثارش ادراک ما را از جهان و زندگی تغییر داد، و عکس فلفل او بیانگر دید خاصش به دنیای پیرامون و نگاه خلاقانه اوست.
اگر علاقهمند به کسب اطلاعات بیشتر از اخبار و رویدادهای دنیای هنر هستید، در خبرنامه پروانه عضو شوید.