فولکلور یا واقعیت، رابسویچ، سرمهندس اتریشی پل ورسک و خانوادهاش به دستور رضاشاه میبایست حین حرکت اولین قطار بر روی این پل زیبا و شاهکار مهندسی قرار میگرفتند تا اگر قرار است این پل با همان قطار اولی خراب شود بر سر سازندهاش خراب شود! این تصمیم زورگویانه و غیراخلاقی با اطمینان سرمهندس اتریشی از ساخته و نبوغ خود به سرانجامی رسید که این پل باشکوه همچنان بعد از گذشت بیش از ۸۰ سال همچنان میزبان روزانه قطارهای مسافری، باری و سوختی است (ویکیپدیا). اما در دنیای امروز هم، اینگونه تصمیمات مدیران بالادستی کم نیستند. مدیران اجرایی شرکتهای میلیونی که برای نشان دادن کیفیت و اطمینان ۱۰۰درصدی از محصول خود با استفاده از آن محصول، حتی حاضر به ریسک کردن و در خطر قرار دادن جان خود هستند.
شاید تا به اینجا فقط یک مثال طنز از کمدین مشهور آمریکایی، چارلی چاپلین، به ذهنتان آمده باشد که در فیلم دیکتاتور بزرگ به مخترعی که ادعا میکند لباس ضدگلوله تمام عیاری اختراع کرده، شلیک میکند و او میمیرد و در جواب فرمانده میگوید: فاصله زیادی با (محصول) تمام عیار دارد! یا شاید وارد کفش فروشی یا لباس فروشیهایی شدهاید که لباس یا کفش همان مغازه را به تن دارند و جمله معروفی که “خودم این رو برای خونه بردم و استفاده میکنم” از زبان هر مغازهداری شنیدهایم. اما این موضوع کمی جدیتر از این حرفهاست و به نوعی به عنوان یک استراتژی بازاریابی هم استفاده میشود.
غذای سگ خود را خوردن (Eating your own dog food یا dogfooding) اصطلاحی است که در مورد همین موضوع است و در دنیای کسب و کار آن را استفاده میکنند. این اصطلاح زمانی به کار میبرند که یک سازمان (در صنعت محصولات مصرفی) از محصولات خودش استفاده کند تا نشان دهد که واقعا به آنچه میسازد باور دارد. این روش که میتواند نوعی تبلیغ به شمار برود، روش مهمی برای تست کیفیت محصولات هم میباشد.
این موضوع اما فراگیرتر از مثالها بالا است. از مایکروسافت، اپل، آتاری، IBM، Vodafone، یوتیوب و تعداد قابل توجهی از شرکتهای نرمافزاری از این روش استفاده کردهاند و غذای سگ خود را میخورند. تیم ۲۰۰ نفره مایکروسافت طی توسعه Windows NT میبایست از ورژن اولیه و ساده آن استفاده میکردند. بازخوردهای همتیمیها کمک زیادی به تیم توسعه این شرکت بود. برای همین است که در مایکروسافت تمام نتورکها، سیستمها و سرورها بر مبنای ویندوز است. HP با پروژهای تحت نام “پروژه آلپو” (آلپو برند معروف یکی از غذاهای سگ در آمریکاست) از همین رویکرد استفاده کرده است. همچنین زوکربرگ در فیسبوک صفحه خود را دارد یا جک دورسی در توئیتر اکانت خود را اداره میکند. و الون ماسک با خودروی تسلایش رانندگی میکند. یا به طور مثال Phil Knight یکی از موسسان نایکی در پادکست HBR Ideacast به این نکته اشاره میکند که تیم اولیه نایکی تماما شامل افرادی بودند که یا دونده بودند یا میخواستند دونده خوبی بشوند. و خودش هم مدل اولیه کفشهای نایکی را در حین مسابقات دوندگیاش تست میکرده.
بعضی از متخصصان میگویند که این روش با همه خوبیهایی که دارد همچنان نمیتوند به عنوان یک روش مستقل برای سنجش تجربه مشتری استفاده شود چراکه همواره مشتری از منظرها و در شرایط مختلفی از محصول استفاده میکند. همچنین ممکن است باعث شود تا دید غیرمنطقیای نسبت به محصولات رقیبان پیدا شود و حس حسادت و غرور نابجا در داخل سازمان پیدا شود.
مدیران و صاحبان شرکتها در شرایطی که میتوانند از محصول خود استفاده کنند، میبایست اینکارا بکنند، چرا که اگر این محصول باب مراد خود سازنده نیست، پس چرا مشتری باید بخرد؟ غیر از این اگرچه تحقیقاتی در این زمینه انجام نشده اما به نظر میآید که محصولاتی که توسط خود کارکنان استفاده شده و بازخورد داخلی گرفته، محصولات بالغتری از مشابه خود هستند.
شاید به این سوال هم رسیده باشید که آیا مدیران ایرانخودرو و سایپا از ماشینهای همان کارخانه استفاده میکنند؟ آیا سوار پراید میشوند؟ آیا این خودرو بیکیفیت را خود نیز همچون مردمی که چاره دیگری ندارند سوار میشوند؟
مدیر شرکت Texas Armoring Corporation، که ماشینهای مختلف را مجهز به شیشههای ضد گلوله و تجهیزات امنیتی میکند اما یک قدم فراتر گذاشته و خود را در ماشین ضدگلوله شده قرار داده و به ماشین شلیک میشود. و البته زنده میماند!