به عنوان یک Product Designer یا User Researcher باید بدانیم که واقعیت جایی در میان صحبتهای کاربر قرار دارد که اگر برای کشف آن از سوالات نامناسب استفاده کنیم ارزش پژوهش خود را پایین آوردهایم.
یک ایده تا زمانی که درباره آن دقیق نشدیم، خوب به نظر میرسد. برای یک پژوهش اکتشافی خوب، باید حفاری کنیم، حفاری عمیق، اما در گفت و گوهایمان ممکن است که جانبدارانه و جهتدار سؤال بپرسیم و با ایجاد تأثیری منفی، کل کار را بی اثر کنیم یا حتی درگیر نتیجهی مثبت کاذب شویم (نتایجی که متقاعدمان میکند که ایدهمان درست است، در حالی که اینگونه نیست) و انرژی، زمان و هزینه تیم را هدر دهیم. این موضوع خیلی بیشتر از آنچه که تصور کنیم، اتفاق میافتد. میخواهیم با استفاده از ابزاری که در اختیار داریم (یعنی سؤالات) به هدفمان (یعنی واقعیت) دست پیدا کنیم. اما برای کشف گنجینهی واقعیت باید یاد بگیریم که از این ابزار به خوبی استفاده کنیم. این کار حساس است و ارزش یادگیری را دارد. ما باید به دنبال یافتن تکههای مهم پازل باشیم و اهمیت دارد که سوالات مهم بپرسیم. یک سوال وقتی مهم است که پاسخش متحولکننده باشد. اگر برای یک سوال، پاسخ غیرمنتظرهای دریافت کردیم و این پاسخ تاثیری ایجاد نکرد، باید بدانیم سوال خیلی مهمی نبوده است. بعضی اوقات از پرسیدن سوالات مهم، بزرگ، حیاتی، ترسناک و پنهان، وحشت داریم، پس از آن اجتناب میکنیم و در واقع مشکل بزرگ را نادیده میگیریم چرا که میتواند پاسخ ناراحتکنندهای برای ما داشته باشد، اما برای مسیر درست، در هر گفت و گویی باید حداقل یک سوال وجود داشته باشد که از پرسیدنش وحشت داشته باشیم. ما باید یاد بگیریم عاشق خبرهای بد باشیم تا به حقیقت نزدیکتر شویم. نکته مهم دیگر این است که فوری روی یک بخش از گفت وگو و مشکل زوم نکنیم چرا که اینکار اطلاعات به ظاهر معتبر اما گمراهکننده در اختیارمان میگذارد، در ابتدا باید تصویر بزرگتر و کلیتر را درک کنیم و متوجه شویم آیا اساسا موضوع مورد نظر ما برای کاربر اهمیت دارد. پس بهتر است گفت و گو را با طرح سوالات کلی آغاز کنیم و تا وقتی سیگنال محکمی پیدا نکردهایم، زوم نکنیم و وارد جزئیات نشویم چون ممکن است دنبال تایید باشیم یا روی موضوع بیاهمیت متمرکز شده باشیم.
تحقیقات کاربری و پژوهش اکتشافی زمانی ارزشمند است که ما را به حقیقت نزدیک کند، نه اینکه فقط ایدههایمان را تأیید کند. "تست مامان" به ما یاد میدهد که با پرسیدن سؤالات درست، از کاربران بازخوردهای واقعی بگیریم و از تعارفات، پاسخهای گمراهکننده و فرضیات نادرست دور بمانیم.
ایدهمان را مستقیم مطرح نکنیم، بلکه از تجربههای واقعی کاربران بپرسیم.
روی مشکلات مهم و رفتارهای گذشته تمرکز کنیم، نه پیشبینیهای آینده.
کمتر حرف بزنیم، بیشتر گوش دهیم و اطلاعات بهدستآمده را با تیم به اشتراک بگذاریم.
هنر گفتوگوی مؤثر با کاربران، در یافتن پاسخهای واقعی نهفته است، پاسخهایی که میتوانند مسیر تصمیمگیری ما را متحول کنند.
اینجا نکات و آموزههای کتاب تست مامان اثر راب فیتز پاتریک، ترجمه راضیه سعدی از انتشارات کتیبه پارسی مطرح شد. پیشنهاد میکنم حتما این کتاب ارزشمند را مطالعه کنید.