بسم تعالی
در نوشته قبلی عرض کردیم که سرمایه ای بالاتر از عمر وجود ندارد، که خداوند یک سرمایه ای به ما داده است که درجه و مقام خودمان را برای زندگی اخروی مشخص کنیم.
اگر کسی خدا بهش توانایی داده است که میتواند برای امامش مالک اشتر باشد، ولی او به یک سرباز معمولی بودن اکتفا کند باید پاسخگوی خداوند باشد چون در حق امامش کوتاهی و کمکاری کرده است، و برای این کمکاری هیچ عذر و بهانه ای پذیرفته نیست چرا که ممکن است با این پاسخ روبه رو شود که ما به شما توانایی و استعداد دادیم که مدیریت کنی و با یک مقدار آموزش، دقت و مطالعه و تحقیق و سخت کوشی بیشتر، میتوانستی آنها را به حداکثر ظرفیت برسانی و به عنوان فرمانده مسیر انقلاب و اسلام را پیش ببری چرا اینکار را نکردی؟
به یاد داشته باشید که سرباز خیلی زیاد است، اما فرماندهی که بتواند این سربازها را به خط کند و بتواند مثل سردار قاسم سلیمانی یک حماسه ای بیافریند و به این زیبایی بتواند مقابل قدرت های جهان قد علم کند بسیار اندک است.
اگر دقت کنیم با جرئت می گوییم که دلیل گریه های امیرالمونین بعد از شهادت مالک و اشک های فراوانی که ریختند به همین دلیل بوده است و میفرمودند که:
«به خدا سوگند ، مرگ او اهل مغرب(شام) را عزّت بخشید و اهل مشرق(عراق) را خوار کرد». آن حضرت چند روز بر او مى گریست و بسیار در فقدان او اندوهناک بود و مى فرمود: «دیگر مانند او را هرگز نخواهم دید»
و یا گریه های بی سابقه مقام معظم رهبری بر پیکر مطهر حاج قاسم سلیمانی به همین موضوع اشاره دارد.
یاعلی بگین و تصمیم بگیرین که سرباز نباشید بلکه سردار باشید و علم به دست بگیرید برای یاری اسلام و انقلاب که بهترین نحوه ادای دین به این نظام همین است.
والعاقبه للمتقین