داستان کارآفرینی پدرام سلطانی از زمانهای خیلی دور یعنی دبستان او آغاز میشود و به راهاندازی هلدینگ بزرگ پرسال میرسد.
داستان کارآفرینی پدرام سلطانی و شروع فعالیت اقتصادیاش به زمانهای خیلی دور و دوران دبستان او برمیگردد. زمانی که خانواده سلطانی به تازگی از شهر همدان به تهران مهاجرت کرده بودند، پدرام کلاس پنجم دبستان خود را در مدرسه کوچکی آغاز کرد که بوفهای برای خرید خوراکی و نوشیدنی در زنگهای تفریح نداشت. یک روز او از این فرصت استفاده کرد و با قرض گرفتن مقداری پول از مادرش، مقداری تنقلات و خوراکی خرید و با خود به مدرسه برد تا در زنگ تفریح به هممدرسهایها بفروشد. بچههای مدرسه واکنشهای مختلفی به این کار نشان دادند؛ اما در نهایت به مشتریان او تبدیل شدند و پدرام تا چند هفته، بازاری کاملا انحصاری در دست داشت تا اینکه سر و کلهی چند رقیب در مدرسه پیدا شد.
به این ترتیب اولین کسب و کار پدرام سلطانی در کودکی او شکل گرفت، اما تنها چند هفته پابرجا بود؛ زیرا معاون مدرسه، او و رقبایش را به دفتر صدا زد و حق فروش خوراکی در مدرسه را از آنها گرفت.
پدرام دست از تلاش برای کسب درآمد برنداشت و همواره نگاهی اقتصادی به کارهای مختلف داشت. او در دوران دبیرستان که دانشآموز ممتاز کلاس و مدرسه بود، تدریس خصوصی را آغاز کرد. بعد با رتبه ۳۵ کنکور سراسری، وارد دانشکده علوم پزشکی دانشگاه تهران شد و رشته پزشکی را آغاز کرد. از این رو او بلافاصله پس از فارغالتحصیلی از دبیرستان دانشمند در منطقه ۸ تهران، از سوی مدیر دبیرستانش دعوت به کار شد و چند ماهی، تا شروع ترم دانشگاه به تدریس شیمی و فیزیک پرداخت.
پدرام در ماههای قبل از ورود به دانشگاه و همزمان با تدریس در دبیرستان، به همراه تعدادی از دوستان خود، یک گروه آموزشی برای تدریس خصوصی راهاندازی کرد. در آن زمان امکانات ارتباطی بسیار کمی وجود داشت و حتی برخی از خانهها تلفن نداشتند. آنها در محلههایی که توان پرداخت هزینه کلاس خصوصی داشتند تراکت تبلیغاتی پخش میکردند و از این روش به جذب مشتری میپرداختند.
پدرام سلطانی در سال دوم تحصیل در دانشگاه احساس کرد که پزشکی آن رشتهای نیست که آینده مطلوبش باشد؛ به همین دلیل دوباره به فکر راهاندازی کسب و کار و فعالیت اقتصادی افتاد. او به همراه یکی از دوستان خود کسب و کاری راهاندازی کرد که سرویس دلیوری یا تحویل کالا را به موسسات، مهد کودکها، سازمانها، سفارتخانهها و… ارائه میکرد. آن موقع اینترنت، تلفن همراه و امکانات زیرساختی لازم ارتباطی برای این کار وجود نداشت، بنابراین آنها اتاق کوچکی بالای یک تعمیرگاه اجاره کردند و با یک خط تلفن، نخستین مؤسسه سفارش تلفنی خرید و خدمات منزل شدند.
در آن زمان فرهنگ سازمانها و افراد بهگونهای نبود که فرد دیگری خریدهایشان را انجام دهد و برایشان ارسال کند؛ به همین دلیل سلطانی و دوستش با چالشهای زیادی مواجه بودند. این کسب و کار یک سال و نیم ادامه داشت تا زمانی که شریک و دوست پدرام سلطانی تصمیم به راهاندازی کسب و کار دیگری گرفت و از او جدا شد.
برای مطالعه ادامه مطلب به لینک زیر مراجعه کنید: