ویرگول
ورودثبت نام
هانیه دارائی
هانیه دارائی
خواندن ۶ دقیقه·۳ روز پیش

آرمانشهر اتوپیا نیست

به نظر می­‌رسد اینکه نخستین‌­بار چه کسی یا کسانی، در چه تاریخِ مشخص و در کدام جغرافیای معیَّن، رؤیای زندگانی نیکوتر را در ذهن پرورانده­‌اند، هرگز قابل شناخت نباشد؛ زیرا هر زمان و هر مکان که انسانی زیسته، اندیشه‌­ی «به‌­زیستی» تا اندیشه‌­ی «بهترین زیست» نیز پیوسته با او بوده­ است. در نتیجه، به این خاطر که از چیستی و چگونگی اندیشه‌های نانوشته‌­ی بشر اطلاعات دقیقی در دست نیست، نمی‌­توان مبدائی را به عنوانِ آغازِ آرمانشهرگراییِ انسان یا اتوپیانیسم، نقطه‌گذاری کرد. از طرف دیگر، تحولات رنسانس در طول تاریخ مبدائی برای تلقی­‌ای دیگرگون از خدا، انسان و طبیعت است و بر اندیشه­‌ی متفکران پساخود سایه افکنده، به طوری که دیگر نمی­‌توان به آسانی مطمئن بود مفاهیم و تعابیری که منسوخ و متروک نشده­ و امتداد یافته‌­اند و هنوز به کار برده می­‌شوند همان معنای پیشارنسانس را دارند یا خیر. پس، بنا بر آنچه به موضوع نوشتار حاضر نزدیک است باید پرسید: «آیا گسستی در تلقی متفکران از مفهوم آرمان‌شهر رخ داده است؟» و «آیا اتوپیا معنای جدیدی در جهان مدرن دارد که متمایز از جهان سنت است؟»

آنگاه که از جامعه­‌ی ایده­‌آل، مطلوب و خوب سخن گفته می­‌شود، مهم‌­ترین مسئله، تقدم درک اندیشمند از تفاوت جهان سنت و جهان مدرن است. کاربرد نادقیق الفاظ و به تبع آن فهم نادقیق از معنا یکی از اساسی­‌ترین آفت‌­ها و خطیرترین رهزنی­های مطالعه و پژوهش در زمینه­ی آرمانشهر و اتوپیا است. با این روایت، صدرا از جمله متفکرین جهان سنت است و جهان سنت جایی است که در آن درک تام و ایستایی از آرمانشهر وجود دارد. به بیان دیگر، آرمانشهرِ جهانِ سنت، مکانی، یا دقیق­‌تر، نامکانی است که همه­ چیز در آن به حدِ نهاییِ کمالِ خود رسیده است؛ صد در صد خیر، صد در صد نیکویی و صد در صد حسن تحقق یافته است و هیچ خوبی‌­ای نیست که در بوته‌­ی امکان، مکنون باشد یا امری وجود ندارد که بتوان بهترش را متصور شد؛ بلکه همه ­چیز، بهترین است. می­‌توان گفت که صفات تفصیلی در زبان و ادبیات ساکنان آرمانشهر جایی ندارد؛ زیرا برای توصیف پدیده‌­های آرمانشهر تنها می‌بایست از صفات عالی استفاده کرد. چه بسا در زبان صدرا می­‌توان تحلیل را از صفات عالی فراتر برد و گفت که آرمانشهر در جهان صدرایی، آرمانشهر مصدرها است. همچنین حرکت و تغییر که از مشخصه­‌های جهان ماده است در جهانی که به سرحدکمال رسیده راه ندارد؛ از همین روی است که از لفظ «تام و ایستا» استفاده می‌­شود. همه چیز در سکون و ثبات به سر می­‌برد. از دیگر ویژگی­‌های آرمانشهر در جهان سنت، وجه متعالی و الهی بودن آن است؛ به تعبیری دیگر، هم در به وجود آمدن آرمانشهرها الهه‌­های اسطوره‌­­ای یا خدای ادیان نقش مستقیم یا غیر مستقیم دارد و هم انسان‌های ساکن در آرمانشهر علاوه ­بر رفع نیازهای مادی­شان در آرامش، نور، لطف و توجه الهی هستند. درست به همین خاطر است که مفاهیمی چون رستگاری و نجات با ادبیات سنتی آرمانشهر پیوند خورده است و نمونه‌­ی اعلای آرمانشهرِ جهانِ سنت یا خودِ بهشتِ ادیان است یا بهشت­‌گون توصیف می‌­شود؛ چراکه به قول برخمان در کتاب آرمانشهر واقع بین‌ها:

بهشت را نمی­‌توان از چیزی که هست بهتر کرد.

در دیگر سوی اما، تلقی متفاوتی از جامعه‌­ی ایده‌­آل و آرمانی وجود دارد. جایی که به تعبیر داوری اردکانی، غرب نامیده می­‌شود و مراد از آن، غرب جغرافیایی نیست؛ بلکه گونه‌­ای از تفکر است که در غرب ایجاد شد؛ ولی در غرب محدود نماند.

«نسبت انسان با جهان تغییر کرد»؛ این بهترین و دقیق‌­ترین عبارتی است که می‌­توان درباره‌­ی نقطه­‌ی صفر رنسانس در نظر گرفت؛ البته اگر بتوان اساساً برای رنسانس نقطه‌­ا­ی صفر قرار داد؛ زیرا رنسانس یک اتفاق ناگهانی و گسسته از تاریخ نبود، بلکه نتیجه‌­ی فرایندی بود که داشت در طول تاریخ طی می­‌شد. حتی می‌بایست با مسامحه و وسواس از واژه‌­ی «نتیجه» استفاده کرد. بنابراین، آنچه باقی می‌ماند این نکته است که در تحلیل پدیده­‌ها، مفاهیم و اندیشه­‌ها باید «احتیاط عالمانه» داشت. جهان پسارنسانس، جهان نویی است با درک نو و مفاهیم نو.

در این اثنا، «اتوپیا» یکی از همین مفاهیم نو به شمار می‌­رود که صرف شباهت­‌های ظاهریش با «آرمانشهر» نباید اهل تحقیق را به اشتباه بیاندازد و با کاربست نادقیق آن، ایشان را از بنیان‌­ها و ریشه­‌های موجود غافل کند. اصلاً نگارنده­‌ی این سطور برای تاکید بیش از پیش روی این تفاوت، آنگاه که از سنت نوشت از تعبیر «آرمانشهر» استفاده کرد و اینگاه که از جهان مدرن می‌­گوید، تعبیر «اتوپیا» را به کار می­‌گیرد.

برای مطالعه بیش‌تر درباره‌ی مطالب نوشته شده، می‌توان به این کتاب مراجعه کرد.
برای مطالعه بیش‌تر درباره‌ی مطالب نوشته شده، می‌توان به این کتاب مراجعه کرد.


ایده­‌ی توماس مور در کتاب اتوپیا را از دو جنبه می­‌توان محصول رنسانس دانست و نیز از همین دو جنبه متوجه تفاوت «اتوپیا» در جهان مدرن و «آرمانشهر» در جهان سنت شد.

نخست آن که اتوپیا نتیجه­‌ی یک منطق اومانیستی است. بر اساس این کشف که انسان صرفاً برای پذیرش سرنوشت خود وجود ندارد، بلکه برای استفاده از عقل و برای ساختن آینده است که زندگی می­‌کند، صورت بندی می‌شود. به تعبیر دیگر، در رنسانس انسان کشف کرد که گزینه‌های جایگزینی برای جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کرد وجود دارد، از نیروی بی‌­نهایت عقل آگاه شد و فهمید که ساختن آینده در دستان خود او است. بنابراین اتوپیا انسان محور است؛ به این معنا که به شانس یا دخالت نیروهای بیرونی: طبیعی یا الهی برای تحمیل نظم بر جامعه تکیه نمی­‌کند. جوامع اتوپیایی با انسان­‌ها و برای انسان­‌ها ساخته شده‌­اند. دومین ویژگی اتوپیا ناتمام، غیرایستا و فرایندی بودن آن است. به بیان دیگر، اتوپیا نسخه‌­ای پیشرفته، بهبودیافته و جایگزین برای وضعیت فعلی و جامعه­­‌ی کنونی است؛ لذا انسان همراه می­‌تواند در نقطه­‌ای بایستد و گامی بهتر و نیکوتر را متصور شود، برای تحقق آن تلاش کند و سپس به آن دست یابد و پس از آن باز هم به اطراف نگریسته و طرحی بهتر از طرح پیشین برگزیند و برای تحققش بکوشد و این «فرایند بهتر شدن» تا ابد ادامه یابد، بدون آن که نقطه‌­­ی بهترین، پایانی و کامل را در نظر داشته باشد. همان طور که اسکار وایلد می‌­نویسد:

«[...] و وقتی بشریت به آنجا ­می­رسد، نگاهی به بیرون می­اندازد و با دیدن سرزمینی بهتر دوباره به راه می­افتد. پیشرفت تحقق اتوپیاها است.»

بنا بر آنچه تاکنون گفته شد، به نظر می‌­رسد بتوان فهمی از گفته­‌ی کریشان کومار به دست آورد زمانی که می‌­گوید:

«اتوپیا جهانی نیست. این تنها در جوامعی با میراث کلاسیک و مسیحی؛ یعنی فقط در غرب ظاهر می‌شود.»

هرچند کریشان کومار سرسختانه معتقد باشد که در جوامع غیرغربی اتوپیا وجود ندارد و از این منظر فراتر رود و هرگونه آرمانشهرگرایی و آرمانشهرپردازی در جهان سنت را نفی کند که به نظر نگارنده، نگاهی قابل نقد است؛ اما از آن جهت که تفکیکی میان غرب مدرن و ریشه‌هایش با سایرین می­‌گذارد، دقت و ظرافت قابل تاملی دارد.

به بیان دیگر و بنا بر آنچه در سراسر این نوشتار کوشیده شد تا تبیین شود، بله، اتوپیا فقط در جهان مدرن است که امکان تحقق یافته؛ اما آرمان‌شهر تقریباً در تمام جوامع پیشارنسانس و پیشامدرن وجود دارد؛ زیرا این آن نیست.


جمع‌­بندی نهایی آن که آرمان‌شهر و اتوپیا در عین حال که بر سر مفاهیمی اصیل از جمله امید و رویای مشترک، هم راستا و هم داستان هستند؛ در نوع نگاهی که به جهان دارند، متفاوت اند و اهتمام به همین تفاوت بنیادین است که پیش از ورود به مطالعه و پژوهش در زمینه‌­ی آرمانشهر یا اتوپیا حائز اهمیت خواهد بود.


✍🏼 نگارنده: هانیه دارائی

مدرنیتهسنتآرمانشهراتوپیا
مثل گُل آفتابگردان در شب .... 🌻!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید