پیاده گرد
پیاده گرد
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

تغییر اساسی رفتار!

تغییرات اساسی یه رفتار و دیدگاهی که برای سال ها داشتم و بخشی از شخصیت و لایف استایل من بوده، برای من معمولا با یه اتفاق عمیق انجام میشه.

به تجربه یاد گرفتم افزایش سن و یا اتفاقات عادی چیزایی نیست که باعث تجدید نظر کردن و تصمیم برای تغییر رفتار برای من باشه.

شکسته شدن قلب و ناامیدی مطلق تو تفکری که داشتم، تا الان تنها دلایی بودند که باعث تغییر رویه ی من در ادامه ی یه رفتار شدند.

چند وقت پیش بود که من درحالیکه تو صحبتای روزانه با دو تا از دوستام خریدهای اخیرم رو نشون میدادم هر دو یکی از خریدهامو اصرار کردند که ما هم میخوایم و موجود شد واسه ما هم سفارش بده. مسئولیت پذیری و تعهد من جوریه که همیشه طی این سالها هر آنچه دوستام یا فامیل یا هر کسی میشناختم از این قبیل درخواست ها داشته تو ذهنم بوده و بلافاصله براش انجام داد و تمام صفر تا صد سفارش رو خودم انجام دادم تا تحویل به کسی که سفارش داده.

اینبارم همین کار رو کردم و حدود یک ماهی درگیر چک کردن سایت بودم تا موجود بشه و بعد سفارش دادم و سه هفته پیگیری کردم و در نهایت روزی که پست بسته رو آورد و من که تمام این یک ماه با این دو تا دوستم در ارتباط بودم و لحظه لحظه تائییدیه میگرفتم که حتما میخواین و اونام مشتاقانه میگفتن منتظرن، روز تحویل خیلی شیک هر دو تا یه بهونه ای آوردن و گفتند نه نمیخوایم مرجوع کن!

راستش غم و ناامیدی مطلقی که اون موقع احساس کردم و حس حماقت و بی شخصیتی که اون لحظه تجربه کردم یکی از دردناک ترین احساساتی بود که تو کل زندگیم داشتم. شاید به ظاهر این اتفاق ممکنه برای هر کسی حتی بدترش اتفاق بیوفته ولی یه دفعه انگار که فیلم رو روی دور تند گذاشته بودند و تمام این سالها که من داوطلبانه برای اطرافیانم اینطوری خرید میکردم و یا بد میگفتن یا پس میدادن یا کنسل میکردند یا اصلا یادشون میرفت و بی اهمیت جلوه میدادن جلوی چشمم اومد و خودم رو دیدم که هیییییچوقت ناراحت نشده بودم و متوجه نشده بودم که رفتارم اشتباهه و یه تجدید نظر کنم یه دفعه انگار این اتفاق شد همون تو سیلی محکمی که دنیا بهم زد و نتیجه رو دیدم.

رفتارم عوض شد. هر چند با یه ناراحتی عمیق بود و جاش شاید تا مدتها برام تازه بمونه. هر چند دلم برای خود قدیمیم تنگ میشه. ولی گویا دنیا خیلی خیلی جدی تر از این حرفاست. شوخی توش راه نداره. البته خیلی وقته یاد گرفتم شوخی کردن نوعی از عدم اعتماد به نفسه. نمیشه با آدم ها شوخی کرد و با خنده چیزی رو پیش برد. دیر یا زود ضربه اش رو میخوری.

سلام. اینجا از روزمرگی هام مینویسم. به وبلاگ من خوش آمدید.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید