موسسه برنامه نویسی پیشتازان قشم
موسسه برنامه نویسی پیشتازان قشم
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

ادعیه و شرف شمس و حرز و هبهاب با رعایت آداب کامل

توی این دوره زمونه شما می تونید با دردسر بسیار کمی، اعتقادات و باورای مردم رو به بازی بگیرید و ازشون سو استفاده کنید. صرف اینکه شما کلامی رو به یک زبان خاص بنویسید، می تونه این باور رو ایجاد کنه که اون نوشته از مزیت خاصی برخورداره یا میتونه نیروهای معنوی بخصوصی رو آزاد کنه.

اینطوری میشه که دعاهایی که از پوست حیوونای بیچاره درست میشن یا سنگ هایی که با کلمات عربی و عبری تزئین شدن، تبدیل میشن به پرفروش ترین محصولات جواهراتی های مرتبط با نقره و سنگ قیمتی.

تا حالا از خودتون پرسیدی چرا باید سنگ خیلی معمولی و غیر شفافی مثل عقیق زرد اینقدر با طرح های مختلف به فروش برسه یا مثلا عجیب تر از اون، سنگ مات و بدرنگی مثل هبهاب، به عنوان ابزار ساخت طلسم و دعای محبت و ثروت، اینقدر در تعداد زیاد در معروف ترین فروشگاه های نقره پیدا بشه؟

اصلا اهمیتی نداره که یه کالا چقدر زیبا یا ارزشمند باشه، همینکه شما یه داستان پیش زمینه ی زیبا و خاص برای یک محصول تعریف کنید و به مشتری تلقین کنید که این محصول می تونه همچین تجربه ای رو براشون خلق کنه، می تونید انتظار داشته باشید که اون محصول خاص به فروش برسه.

خواهشا نیاید بگید که این فقط بین طیف مذهبی ها رایجه و اونها رو بابت این موضوع مسخره کنید. کی فکرشو میکرد که یه برند معروف جواهرات بیاد و جواهراتی که به شکل پیچ و مهره و زنجیر هستن رو مد کنه و به طبقه ی بورژوا بندازه در حالی که محصولات سنگ جواهر و بسیار ارزشمند خودش رو برای طبقه ی اشراف و در تعداد محدود تولید میکنه؟

جواهرات کارتیه که این روزا از محبوبیت زیادی برخورداره، حتی از سنگ های هبهاب هم فلسفه ی احمقانه تری دارن. حداقل این کسی که سنگ هبهاب رو میخره باور داره که پشت ظاهر زشت این سنگ، احتمالا قراره بختش باز شه یا ثروتش بیشتر بشه، ولی شما چه تفسیری به ذهنتون میاد که اقتصادی ترین جواهرات طلا که ارزش پوشیدن در یک محیط عمومی رو دارن، جواهرات کارتیه ای باشن که شبیه به ابزارای قل و زنجیر کردن آدمان.

حتی نمونه های مختلفی از دستبندای کارتیه با پیچ گوشتی به فروش میرسن و صرفا حجمی از طلای خالص، بدون مخراج کاری بخصوص و پیچیدگی های ظاهری رو به نمایش میذارن. ساخت این جواهرات، از این بابت اقتصادیه که اجرت ساخت خاصی نمیطلبه و کاملا به صورت ماشینی قابل تولید در تعداد زیاد هستن.

یعنی ما این همه سبک های مختلف جواهرات رو پشت سر گذاشتیم که برسیم به همچین جایی؟ برسیم به جایی که میخ و پیچ و زنجیر رو به عنوان زیور آلات مورد استفاده قرار بدیم و خیال کنیم که آدمای مد روز و لاکچری هستیم؟

مایی که با این زیورآلات زشت و احمقانه فکر میکنیم مد روز هستیم، فقط یه عده بیچاره ایم که فکر میکنیم داشتن همچین چیزایی میتونه بهمون حس غنی بودن و خوشبختی بده.

زیور آلات قبل از این که ابزاری برای خودنمایی و کور کردن خواهر شوهر یا پیدا کردن شوهر باشن، ابزاری برای ارج دادن به شخصیت انسان بودن. اونها احساساتی رو درون ما تقویت میکنن که به نفعمون هستن و نه اینکه از ما بدبختایی رو بسازن که چشمشون به یه بیلبورد باشه که یه عده سودجو پرش میکنن.

پوشیدن زنجیرهای کارتیه یا آویز و انگشتر هبهاب، نه آدمو ثروت میکنه و نه حتی ثروتمند نشون میده. این روزا که از هر چیزی هزار جور بدل رنگ ثابت ساخته میشه و حتی آدماش هم تقلبی شدن، پز دادن و وانمود کردن به خوشبختی، خودش دلیل روشنی بر بدبختیه.

خوشبخت بودن دیگه اینقدر چیز نایابی شده که همه میدونن یه آدم خوشبخت، احتمال زیاد فقط چند تا کارت شانس خوب داشته و نه اینکه مثلا در نتیجه ی پی گرفتن یه سری انتخاب خوب تونسته به سطح بالایی از خوشبختی برسه.

کاری ندارم که واقعا خوشتون میاد یه آویز هبهاب که شبیه فضولات حیوونا هست رو گردن بندازید ولی فکر میکنم این حرفا توانشو داشته باشه که این باور مسخره در مورد مد و جواهرات رو در ذهنتون تعدیل کنه. توی دوره ای که همه بدبختن، خوشبختی رو نه میشه با یه گلوخه ی هبهاب خلق کرد و نه با جواهرات شبیه غل و زنجیر برده ی کارتیه خرید.


هبهابخوشبختیزیور آلات
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید