ویرگول
ورودثبت نام
مجله پاسارگاد
مجله پاسارگاداینجا میتونی در مورد افراد مورد نظر اطلاعات کسب کنی
مجله پاسارگاد
مجله پاسارگاد
خواندن ۵ دقیقه·۷ ماه پیش

منشور کوروش بزرگ

منشور کوروش هخامنشی

کپی شده از اپليکيشن منشور کوروش هخامنشی

متنِ گل‌نوشته به‌طور مشخص از دو بخش اصلی تشکیل شده‌است:

بخش نخست گل‌نوشته که در آن از نبونایید و کوروش سخن گفته‌شده، از آن‌ها به‌صورت سوم شخص یاد می‌شود (سطر ۱–۱۹). نویسنده‌ی این بخش احتمالاً یکی از کاتبان یا کاهنان بابلی بوده‌است.

بخش دوم که طولانی‌تر است، به‌طور مستقیم از زبان کوروش به‌صورت اول شخص بیان شده‌است (سطر ۲۰ به بعد). به‌نظر می‌رسد متن این قسمت از سوی یک مترجم یا کاتب یا فردی که به هردو زبان آشنا بوده، در اختیار نویسنده‌ی بابلی قرار گرفته‌است و آن نویسنده، متن را به‌شیوهی نوشتاری رایج در بابل تنظیم کرده‌است.

متن با پیشگفتاری آغاز می‌شود که سطرهای نخست آن از میان رفته‌است. احتمالاً این پیشگفتار براساس الگوهای بابلی نوشته شده بود. متن به‌صورت یک بیانیه تنظیم شده‌است و در آن تلاش نویسندگان بر این بوده تا هر جمله در یک سطر بیان شود و در پایان هر سطر، جمله به پایان برسد. تنظیم‌کنندگان متن تا حد امکان در این کار موفق بوده‌اند اما در چند مورد به‌دلیل نوع جمله‌بندی، جمله در پایان سطر تمام نشده‌است.

همان‌طور که قطعه‌های تازه‌یافته‌شدهی استوانه تأیید می‌کنند، متن استوانهی کوروش با دیدگاه مردوک آغاز شده‌است (سطر ۱–۱۰) که با خشمی خدایی وضعیت بابل را در دورهی فرمانروایی پادشاه بابلی نظاره می‌کرد. متن آسیب دیده و بسیاری از جزئیات آن از بین رفته‌است، اما با زبانی جانبدارانه و متقاعدکننده به ساخت و وقف پرستشگاهی موهن به مقدسات، به برانداختن حمایت‌های مناسب از پرستشگاه و آیین مردوک که توهینی به حرمت خدای بزرگ بود، به تحمیل مالیات‌های ویرانگر بر مردم و به ناراحتی و ترک‌شدن پرستش‌گاه دیگر خدایانی که مجسمه‌های آن‌ها به بابل آورده شده‌بودند و در آن‌جا نگاه داشته می‌شدند، اشاره می‌کند. نام نبونایید، پادشاه ستمگری که باعث این اوضاع بود، از بین رفته‌است. متن آشکارا نام پسر و نایب‌السلطنهی او را در این گناهان به میان می‌کشد.

در ادامه‌ی متن (سطرهای۱۰–۱۲) که هنوز از دید مردوک بیان می‌شود، از خشم خدا کاسته می‌شود. او به مکان‌های مقدس نابودشده (که باز هم از اصلاحات کوروش خبر می‌دهد) و وضعیت مرگ‌آور مردم «سومر و اکد» (اصطلاحی قدیمی برای بابل) می‌اندیشد. زاویه‌ی دید متن با بررسی همه‌ی سرزمین‌ها از سوی مردوک و جستجوی دقیق برای یافتن پادشاهی دادگر گسترش می‌یابد. او کوروش، شاه اَنشان را می‌یابد (سطرهای ۱۲–۱۳)، دست او را می‌گیرد، از او می‌خواهد تا فرمانروای برتر باشد و ماد و سرزمین‌های کوهستانی مجاور بابل را مطیع خود سازد.

مردوک که از کارهای نیک کوروش خشنود شده‌است، به او فرمان می‌دهد که به بابل آید (سطرهای ۱۴–۱۵). در اینجا زاویه‌ی دید محدود می‌شود و از نگاه‌کردن آسمانی به همراه‌ی در زمین تغییر می‌کند (سطرهای ۱۵–۱۷). مردوک کوروش را همراهی می‌کند و همچون یک دوست و همراه در کنارش گام برمی‌دارد، و سپاه بزرگِ مجهز به جنگ‌افزار او در کنارش پیش می‌رفتند. مردوک کوروش را بدون جنگ و نبرد به بخشی در مرکز بابل بُرد که شوانَه نام داشت و کاخ سلطنتی و پرستشگاه مردوک در آن‌جا بود. او نبونایید پادشاه ناپرهیزگار بابلی را تسلیم کرد (چیز بیشتری از او گفته نشده‌است). مردم بابل و سومر و اکد و رهبران و حاکمان‌شان (باز هم از اصطلاحات قدیمی که دیگر از لحاظ سیاسی کاربرد نداشتند، استفاده شده‌است) به او احترام گذاشتند و خوشحال بودند که او را به عنوان یک نجات‌دهنده ستایش می‌کردند (سطرهای ۱۸–۱۹).

زاویه‌ی دید روایت از نگاه‌کردن مردوک از آسمان به بابل و بررسی گسترده‌ی همه‌ی سرزمین‌ها و قدرت گرفتن کوروش در غرب ایران و پیشروی به سوی بابل و سپس به تخت نشستن او در مرکز بابل تغییر می‌کند. در ادامه زاویه‌ی دید از خود مردوک به کوروش تغییر می‌یابد. بقیه‌ی متن به عنوان سخنان شخص کوروش و چنین بیان می‌شود (ترجمه‌ی بخش‌های سالمِ به جا مانده):

« منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه نیرومند، شاه بابل، شاه سومر و اَکد، شاه چهارگوشهی جهان. پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه شهر انشان، نوه‌ی کوروش، شاه بزرگ، شاه انشان، نواده‌ی چیش‌پش، شاه بزرگ، شاه شهر انشان،دودمان جاودانه‌ی پادشاهی، که خدایان بِل و نَبو فرمانرواییش را دوست می‌دارند و پادشاهی او را با دلی شاد یاد می‌کنند. آنگاه که با آشتی به درون بابل درآمدم، جایگاه سروری [خود] را با جشن و شادمانی در کاخ شاهی برپا کردم. مردوک، سرور بزرگ، قلب گشاده‌ی کسی که بابل را دوست دارد، همچون سرنوشتم به من [بخشید] (و) من هر روز ترسان در پی نیایش‌اش بودم. سپاهیان گسترده‌ام با آرامش درون بابل گام برمی‌داشتند. نگذاشتم کسی در همه‌ی [سومرو] اَکد هراس‌آفرین باشد.

در پیِ امنیت [شهرِ] بابل و همه‌ی جایگاه‌های مقدسش بودم. برای مردم بابل که برخلاف خواست [خدایان] یوغی بر آنان نهاده بود که شایسته‌شان نبود، خستگی‌هایشان را تسکین دادم (و) از بندها رهایشان کردم. مردوک، سرور بزرگ، از رفتار [نیک من] شادمان گشت (و) به من کوروش، شاهی که از او می‌ترسد و کمبوجیه پسر تنی [ام و به] همه‌ی سپاهیانم، برکتی نیکو ارزانی داشت، تا با آرامش، شادمانه در حضورش باشم. به [فرمان] والایش، همه‌ی شاهانی که بر تخت‌ها نشسته‌اند، از هر گوشه‌ی (جهان)، از دریای بالا تا دریای پایین، آنانکه در [سرزمین‌های دوردست] می‌زیند، (و) شاهان سرزمین اَمورّو که در چادرها زندگی می‌کنند، همه‌ی آنان، باج سنگینشان را به بابل آوردند و بر پاهایم بوسه زدند. از [شواَنّهَ] (=بابل) تا شهر آشور و شوش، اَکد، سرزمین اِشنونهَ، شهر زَمبَن، شهر مِتورنو، دِر، تا مرز گوتی، جایگاه[های مقدس آنسو] ی دجله که از دیرباز محراب‌هایشان ویران شده بود، خدایانی را که درون آنها ساکن بودند، به جایگاهایشان بازگرداندم و (آنان را) در جایگاه‌های ابدی خودشان نهادم. همه‌ی مردمانِ آنان (=آن خدایان) را گردآوردم و به سکونتگاه‌هایشان بازگرداندم و خدایان سرزمین سومر و اَکد را که نبونئید – در میان خشم سرور خدایان- به بابل آورده بود، به فرمان مردوک، سرور بزرگ، به سلامت به جایگاه‌هایشان بازگرداندم، جایگاهی که دلشادشان می‌سازد. باشد تا همه‌ی خدایانی که به درون نیایشگاه‌هایشان بازگرداندم، هر روز در برابر (خدایان) بِل و نبو، روزگاری دراز (=عمری طولانی) برایم خواستار شوند (و) کارهای نیکم را یادآور شوند و به مردوک، سرورم، چنین گویند که ((کوروش، شاهی که از تو می‌ترسد و کمبوجیه پسرش… (باشد که) آنان تا روزگاران دراز ، سهمیه‌دهندگان نیایشگاه‌هایمان باشند)) و (باشد که) مردمان بابل شاهیِ مرا [بستایند]. من همه‌ی سرزمین‌ها را در صلح (امنیت) نشاندم.

کوروشکوروش بزرگزرتشتایران
۰
۰
مجله پاسارگاد
مجله پاسارگاد
اینجا میتونی در مورد افراد مورد نظر اطلاعات کسب کنی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید