بدبینی اجتماعی قطعا آن چیزی است که از تبخیر سرمایه اجتماعی در کف حاکمیت فاسد تهنشین میشود.
جمهوری اسلامی یک حاکمیت فاسد و کم سواد است که به گواه تاریخِ پر تکرار ایران به ابتذال و انحطاط کشیده شده.
چیزی که در دهههای ۱۲۹۰ و ۱۳۴۰ به آن گرفتار شدیم و مجدد از همان اشتباهات و با وقاحت و کمدی بیشتر قرار است ضربه بخوریم.
حکومتی که توان پاسخگویی به مطالبات مردم را ندارد و گلوی آنها را به هر ابزاری که در دست دارد میفشارد تا همچنان زنده بماند.
بهانهی نشنیدن همواره وجود داشته و هنوز هم کم نیست و هر بار میتوان آن را با خود برتر بینی، دانای کل دانستن و تهمت از زیر بار پاسخگویی شانه خالی کرد.
رهبر حاکمیت جمهوری اسلامی در برخورد با مخالفان خود رفتاری مشابه با شاهان پیشین را نشان میدهد با این تفاوت که از نسخهی پهلوی خود مسئولیت گریزتر و از نسخهی قاجاری خود وقیحتر است.
آنچه امید دارم تغییر کرده باشد رفتار قشر نخبهی جامعه است، چرا که مردم ایران همچنان از لحاظ بینش سیاسی تفاوتی با دورههای قبلی نکرده و تجربهای یکسان را رقم خواهند زد و از پس یک تغییر خونبار دیگر سویهای تازه از ویروس دیکتاتوری را این بار بر یک حاکمیتی غیر دینی منتقل خواهند کرد.