علاقه و روحیه
بیشتر مردم فکر میکنند که علاقه و روحیه یک مفهوم مشترک هستند؛ درصورتیکه در انتخاب مسیر و هدف زندگی، علاقه با روحیه تفاوت دارد. علاقه نمایانگر میل و گرایش انسان نسبت به یک پدیده یا شیء بوده درصورتیکه روحیه مجموعهای از احساسات و علایق در طولانیمدت است. علاقه ممکن است در دورههای زمانی مختلف دچار تغییراتی شود اما روحیات هر فرد نسبتاً ثابت و پایدار هستند.
زمانیکه انسان به موضوعی علاقهمند باشد، ممکن است ساعتها به آن مشغول شود بدون اینکه احساس خستگی کند؛ بنابراین یکی از ملزومات انتخاب هدف، علاقهمندی نسبت به آن است. تحصیلات یک فرآیند طولانی و زمانبر بوده و اگر فرد به هدف تحصیلی خود علاقه نداشته باشد، پس از مدت کوتاهی دچار افت انگیزه میشود که نتیجه آن عدم پیشرفت و نرسیدن به نتایج مطلوب میباشد.
روحیه افراد نشاندهنده این است که یک فرد چقدر با شرایط حاکم بر یک زمینه خاص سازگار است. برای مثال فردی با وجود علاقهمند بودن به کار در بیمارستان، از انجام دادن کارهای تکراری بیزار است. چنین فردی برای مدت کوتاهی به سبب علاقه خود از شغلی مانند پرستاری لذت میبرد اما در طولانیمدت به دلیل تکراری بودن فرآیند کار، نسبت به شغلش بیانگیزه میشود؛ بهطوریکه پس از مدتی به فکر کنار گذاشتن شغل خود میافتد. روحیات این شخص بیشتر به زمینههایی نزدیک است که در آنها خلاقیت و نوآوری حرف اول را بزند.
بنابراین صرفاً علاقه داشتن به یک هدف، تضمینکننده موفقیت در آن نیست؛ بلکه روحیات انسان باید با شرایط خاصی که در آن زمینه وجود دارند، مطابقت داشته باشد.
علاقهی القایی
دانستید که علاقه، میل و کشش قلبی انسان نسبت به شیء یا پدیده خاصی است.
اما چه عواملی روی ایجاد علایق نقش دارند؟
بیشک اصل زمینه مهمترین عامل در شکلگیری علایق انسان به شمار میآید. اصل زمینه به این موضوع اشاره دارد که علاقه پیدا کردنی نیست؛ بلکه باید ساخته شود. اما چگونه؟
اینکه یک گوشه بنشینید و صرفاً با اطلاعات و تجربیات محدودی بگویید من به این حیطه علاقه دارم، نمیتواند کاملاً درست باشد. علاقه زمانی شکل میگیرد که به دنبال تجربیات گوناگونی بروید و در این بین با زمینههای متفاوتی مواجه شوید. در این بین چند زمینهی خاص هستند که علاقهتان را به خود جلب میکنند؛ بنابراین علایق هر فرد بسته به تجربیات او و شرایطی که با آنها درگیر بوده، میتواند متغیر باشد.
برای مثال قورمهسبزی یک غذای خوشمزه محسوب میشود؛ اما تا زمانی که شما مزه آن را تجربه نکرده باشید، نمیتوانید با قاطعیت بگوید که من به قورمهسبزی علاقه دارم یا نه.
تا به اینجا دانستید که علایقتان باید بهوسیله خودتان تجربه و ساخته شوند؛ اما گاهی اوقات علایق افراد تحت تأثیر عوامل دیگری قرار میگیرند.
بسیاری از افراد صرفاً از روی دیدهها و شنیدهها، علایق خود را انتخاب میکنند. مثلاً در رشته علوم تجربی بیشتر دانشآموزان بدون هیچ شناختی از شرایط و روحیات خاص رشتههای پزشکی و دندانپزشکی، به آنها علاقه دارند؛ زیرا به آنها القا شده که پزشکی رشتهی خوبی است. درنتیجه وقتیکه به رشته پزشکی دست پیدا میکنند، متوجه میشوند پزشکی آن چیزی نبود که اینهمه مدت به آن علاقه داشتند.
این دسته از علایق، علایق القایی نامیده میشوند؛ یعنی دیگران به شما القا میکنند که باید چیزی را دوست بدارید یا برعکس به زمینههای خاصی علاقه نداشته باشید.
بنابراین تا زمانی که دست به تجربه نزدهاید، با قاطعیت و از روی القای دیگران علایق خود را انتخاب نکنید.
استعداد یا توانایی
یکی دیگر از ملاکهای انتخاب هدف، استعداد یا توانایی فرد در حیطه موردنظر است.
تعریف استعداد: توانایی یا مهارت به خصوصی که فرد میتواند آن را در زمان کمتر و با انرژی کمتری نسبت به دیگران یاد بگیرد.
برای مثال فرض کنید شما و دوستتان همزمان به کلاس زبان میروید و نیز شما استعداد بیشتری در یادگیری زبان دارید. به همین دلیل سریعتر و بهتر از دوستتان زبان را فرا میگیرید.
در مورد استعداد دیدگاههای متفاوتی وجود دارد.
عدهای بر این باورند که استعداد ذاتی بوده و از والدین به ارث میرسد. طرفداران این دیدگاه معتقدند افراد با استعدادهای خاصی به دنیا میآیند و در طول زندگی خود باید به کشف و شکوفایی این استعدادها بپردازند؛ اما اعتقاد دیگر بر این است که استعداد قابلیتی اکتسابی است و با تمرین و تکرار بهبود مییابد. ایده اصلی در این دیدگاه بدینصورت است که افراد با زمینههایی از استعدادها و تواناییهای مختلف به دنیا میآیند و هر فرد بسته به میزان توجهی که به هرکدام از این تواناییها دارد، موجب رشد و شکوفایی آنها میگردد.
دیدگاه اول یعنی ذاتی بودن استعداد تقریباً منسوخ شده و در جوامع امروزی تأکید بر پرورش تواناییها و استعدادها است.
اما چگونه باید تواناییها و استعدادها را در انتخاب اهداف، مدنظر قرار داد؟
اگر فرد زمان محدودی در اختیار داشته باشد و بخواهد در مدتزمان کوتاهتری به هدفی برسد، بهتر است که هدفش را مطابق استعدادهای پرورشیافته خود انتخاب کند. برای مثال فردی که از کودکی مشغول به ورزش بوده، استعداد روانی-حرکتی تقویتشدهای دارد و بهتر است هدفی در زمینهی ورزشی انتخاب کند؛ اما اگر شخصی بخواهد حتماً در یک زمینهٔ خاص موفق شود (مانند تحصیل) میتواند با تمرین و ممارست در مدتزمان بیشتری، تواناییهای خود در آن زمینه را ارتقا داده و در طولانیمدت به رشد و موفقیت برسد.
اکنون برای شناخت بهتر علایق، روحیات و استعدادهایتان میتوانید از تستهای معتبری که در ادامه معرفی میشوند بهره ببرید و به کمک آنها هدفگذاری دقیقتری داشته باشید.